کلمه جو
صفحه اصلی

goodman


معنی : سالار، بزرگ خانواده، خرده مالک، مهمانخانه دار
معانی دیگر : (تیتر یا عنوان مرد که از جنتلمن یک درجه پایین تر بود) گودمن، آقا، (قدیمی)، سرپرست خانواده، نان آور، شوهر، آقای منزل، بنی گودمن (جاز نواز و رهبر همنوازان جاز - آمریکایی)

انگلیسی به فارسی

مردخوب، بزرگ خانواده، سالار، خرده مالک، مهمانخانه دار


بزرگ خانواده، سالار، مهمانخانه دار، خرده مالک


انگلیسی به انگلیسی

• master of a home; husband (archaic)

مترادف و متضاد

سالار (اسم)
principal, head, chief, leader, headman, chieftain, don, sheik, sheikh, goodman, patriarch

بزرگ خانواده (اسم)
goodman, paterfamilias

خرده مالک (اسم)
yeoman, goodman, squireen

مهمانخانه دار (اسم)
host, goodman, innkeeper, restaurateur

جملات نمونه

1. goodman brown
آقای براون

2. Actor John Goodman played Melanie Griffith's sugar daddy in the film.
[ترجمه ترگمان]بازیگر جان گودمن نقش ملانی گریفیث را در فیلم بازی کرد
[ترجمه گوگل]جان گودمن بازیگر نقش مکمل زن شیری ملاانی گریفیت در فیلم بازی کرد

3. Gutmann anglicized his name to Goodman.
[ترجمه ترگمان] gutmann \"اسمش رو به\" گودمن وصل کرده
[ترجمه گوگل]گوتمن نام خود را به گودمن معرفی کرد

4. Bergdorf Goodman has opened a men's store on Fifth Avenue.
[ترجمه ترگمان]آقای \"گودمن\" یه مغازه مردونه رو در خیابان پنجم باز کرده
[ترجمه گوگل]برگدورف گودمن یک فروشگاه مردانه را در خیابان پنجم باز کرده است

5. The two roads meet north of Goodman.
[ترجمه ترگمان]این دو جاده به شمال of می رسند
[ترجمه گوگل]این دو جاده در شمال گودمن واقع شده اند

6. Because this would cause Mr Goodman financial hardship, a High Court judge said that it was wrong to grant a stay.
[ترجمه ترگمان]از آنجا که این امر موجب مشکلات مالی آقای گودمن می شود، قاضی دادگاه عالی گفت که اعطای یک اقامت اشتباه بوده است
[ترجمه گوگل]از آنجا که این امر موجب مشکلات مالی آقای گودمن می شود، یک قاضی دادگاه عالی می گوید که اجازه اقامت در آن اشتباه است

7. Goodman was always hard up and enjoyed the friendship and generosity of friends such as Francis Bacon who would help him out.
[ترجمه ترگمان]گودمن همیشه سختگیر بود و از دوستی و سخاوت دوستان مانند فرانسیس بیکن که به او کمک می کرد، لذت می برد
[ترجمه گوگل]گودمن همیشه سخت بود و از دوستی و سخاوت دوستانی مانند فرانسیس بیکن که از او کمک می گرفت لذت برد

8. Ms. Goodman ascended a 10-foot aluminum ladder to the roof.
[ترجمه ترگمان]خانم گودمن از یک نردبان ۱۰ ۱۰ فوتی به پشت بام بالا رفت
[ترجمه گوگل]خانم گودمن یک نردبان آلومینیومی 10 پا رو به سقف گذاشت

9. Goodman refused to be baited into saying anything bad about his co-star.
[ترجمه ترگمان]گودمن از این که برای گفتن چیز بدی درباره هم کار خود، به دام انداخته شود، امتناع کرد
[ترجمه گوگل]گودمن انکار کرد که نگران تمام چیزهای بد ستاره اش باشد

10. Goodman, who formerly headed the Express chain, to the Lerner post last January.
[ترجمه ترگمان]گودمن که قبلا زنجیره اکسپرس را هدایت کرده بود، در ژانویه گذشته به پست Lerner رسید
[ترجمه گوگل]گودمن، که قبلا زنجیره اکسپرس را رهبری کرده بود، در ژانویه گذشته به لرنر فرستاده شد

11. Striker Don Goodman is Sunderland's main fitness doubt today, still bothered by a persistent groin injury.
[ترجمه ترگمان]Striker دون گودمن امروز درباره شایستگی اصلی ساندرلند شک دارد و هنوز هم از آسیب شدید کشاله ران رنج می برد
[ترجمه گوگل]دونگ گودمن مدافع اصلی ساندرلند امروز است، اما هنوز آسیب های ناشی از کشاله ران را تحریک می کند

12. Don Goodman, later to be transferred for £1 million to Sunderland, netted the only goal.
[ترجمه ترگمان]دون گودمن، بعدها به مبلغ ۱ میلیون پوند به ساندرلند انتقال داده شد
[ترجمه گوگل]دون گودمن، که بعدا برای 1 میلیون پوندی به ساندرلند منتقل شد، تنها گلزنی کرد

13. Goodman incorrectly thought he was the man to go off but Sunderland fans were soon relieved when he stayed on the pitch.
[ترجمه ترگمان]گودمن به اشتباه فکر می کرد که او مردی است که باید برود، اما طرفداران ساندرلند به محض اینکه بر روی زمین ماندند، احساس آرامش کردند
[ترجمه گوگل]گودمن نادرست تصور می کرد او مردی بود که می توانست برود اما زمانی که او در زمین بازی می کرد، طرفداران ساندرلند با تساوی کنار زدند

14. Goodman presents quite a different picture.
[ترجمه ترگمان]گودمن تصویر کاملا متفاوتی ارائه می دهد
[ترجمه گوگل]گودمن یک تصویر متفاوت را ارائه می دهد

goodman Brown

آقای براون



کلمات دیگر: