کلمه جو
صفحه اصلی

tapping


عمل ضربه زنی آهسته، آرام کوبی

انگلیسی به فارسی

عمل ضربه زنی آهسته، آرام کوبی


(جمع) آبگونه‌ی جمع آوری شده از راه شهدکشی یا آبکشی، مشروب در آورده شده از بشکه


ضربه زدن، شیر آب زدن به، ضربات اهسته وپیوسته زدن، سوراخ چیزیرا بند اوردن، از شیر اب جاری کردن


دیکشنری تخصصی

[برق و الکترونیک] انشعاب دادن

جملات نمونه

1. she kept tapping her pencil on the table
مرتبا مداد خود را آهسته به میز می زد.

2. He was busy tapping away at his computer.
[ترجمه ترگمان]سرش گرم شده بود و مشغول ضربه زدن به کامپیوترش بود
[ترجمه گوگل]او مشغول ضربه زدن به کامپیوترش بود

3. Tapping on the hive excited the bees.
[ترجمه ترگمان]و زنبورها را تحریک میکنه تا زنبورها را تحریک کنه
[ترجمه گوگل]ضربه زدن به زنبور عسل هیجان زده می شود

4. The company is tapping shareholders for £ 8 million.
[ترجمه ترگمان]این شرکت مبلغ ۸ میلیون پوند سرمایه به سهامداران می دهد
[ترجمه گوگل]این شرکت 8 میلیون پوند سهامدار دارد

5. There was a soft tapping on my door.
[ترجمه ترگمان]صدای تق تق آهسته در به گوش رسید
[ترجمه گوگل]یک ضربه نرم در درب من وجود داشت

6. Someone is tapping at the door.
[ترجمه ترگمان]یکی به در تقه می زند
[ترجمه گوگل]کسی در حال ضربه زدن است

7. The drover walked alongside the oxen, gently tapping them with his stick.
[ترجمه ترگمان]دروور در کنار گاوها راه می رفت و با عصایش به آن ها ضربه می زد
[ترجمه گوگل]حوضچه در کنار گاو رفت و با استفاده از چوب به آرامی به آنها ضربه زد

8. The girls were tapping the rubber.
[ترجمه ترگمان]دخترها مشغول ضربه زدن به لاستیک بودند
[ترجمه گوگل]دختران از لاستیک استفاده می کردند

9. This music sets your feet tapping.
[ترجمه ترگمان]این موسیقی به پاهات ضربه میزنه
[ترجمه گوگل]این موسیقی به شما کمک می کند پای خود را بکشید

10. I could hear him tapping his fingers on the desk.
[ترجمه ترگمان]می توانستم صدای او را بشنوم که روی میز ضرب می گرفت
[ترجمه گوگل]من می توانم بشنوم که انگشتانش روی میز میزند

11. The music set everyone's feet tapping.
[ترجمه ترگمان]صدای موسیقی به گوش همه رسید
[ترجمه گوگل]موسیقی مجموعه همه پاها بهره برداری می کند

12. I felt a tapping on my shoulder and I turned around.
[ترجمه ترگمان]یک ضربه روی شانه ام احساس کردم و چرخیدم
[ترجمه گوگل]احساس خارش بر روی شانه من و من تبدیل شده است

13. He kept tapping his fingers on the table.
[ترجمه ترگمان]با انگشتانش روی میز ضرب گرفته بود
[ترجمه گوگل]او روی انگشتانش روی میز گذاشت

14. Who's that tapping at the window?
[ترجمه ترگمان]این چه کسی است که به پنجره ضربه می زند؟
[ترجمه گوگل]کسی که در پنجره باقی می ماند؟

15. Gloria was tapping her feet in time to the music.
[ترجمه ترگمان]گلوریا به موقع برای موسیقی به پاهاش ضربه می زد
[ترجمه گوگل]گلوریا به لحاظ موسیقی به موسیقی پا زده بود

پیشنهاد کاربران

در صنعت به معنی انشعاب گرفتن از سیستم در حال کار بدون توقف سیستم

ضربهٔ ملایم

در صنعت مکانیک به معنی حدیده کاری یا قلاویز کاری میباشد

روی آوردن، آمدن به جایی. . .

tapping ( مهندسی مواد و متالورژی )
واژه مصوب: بارگیری 3
تعریف: باز کردن مجرای تخلیۀ کوره و سپس تخلیۀ مذاب آماده از کوره در پاتیل


کلمات دیگر: