کلمه جو
صفحه اصلی

rebroadcast


(از رادیو و تلویزیون) دوباره پخش کردن، باز پخش کردن، برنامه مکرر، برنامه تکراری پخش کردن رادیو وتلویزیون

انگلیسی به فارسی

برنامه مکرر، برنامه تکراری پخش کردن (رادیو وتلویزیون)


پخش مجدد، برنامه مکرر، برنامه تکراری پخش کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: rebroadcasts, rebroadcasting, rebroadcast, rebroadcasted
(1) تعریف: to repeat a taped show on television or radio.

(2) تعریف: to relay a broadcast from another station.
اسم ( noun )
• : تعریف: a program that is repeated or relayed.

• broadcast again, air again, retelevise, retransmit

دیکشنری تخصصی

[برق و الکترونیک] پخش مجدد تکرار برنامه رادیویی یا تلویزیونی در زمانی دیگر .

جملات نمونه

1. They're rebroadcasting the play.
[ترجمه ترگمان]دارن بازی می کنن
[ترجمه گوگل]آنها پخش را دوباره پخش می کنند

2. The station will rebroadcast the exhibition match this afternoon.
[ترجمه ترگمان]این ایستگاه پخش برنامه امروز بعد از ظهر را مجددا پخش خواهد کرد
[ترجمه گوگل]این نمایشگاه بعد از ظهر این نمایشگاه را پخش خواهد کرد

3. The TV station will rebroadcast the exhibition match this afternoon.
[ترجمه ترگمان]این ایستگاه تلویزیونی امروز بعد از ظهر مجددا پخش این نمایشگاه را ادامه خواهد داد
[ترجمه گوگل]ایستگاه تلویزیون پخش این نمایشگاه را بعد از ظهر دوباره پخش خواهد کرد

4. May 15 th will be the rebroadcast of the show from the very beginning.
[ترجمه ترگمان]۱۵ ماه مه پخش برنامه های پخش شده از همان ابتدا خواهد بود
[ترجمه گوگل]مه 15th پخش پخش از همان آغاز خواهد شد

5. Shenzhen station employee said it had been told rebroadcast the series.
[ترجمه ترگمان]کارمند ایستگاه Shenzhen اعلام کرد که برنامه های پخش شده در این سری را مجددا مورد تایید قرار داده است
[ترجمه گوگل]کارکنان ایستگاه شنژن گفتند که این سریال پخش شده است

6. This program is a rebroadcast.
[ترجمه ترگمان]این برنامه مجددا برنامه های پخش شده را ادامه می دهد
[ترجمه گوگل]این برنامه یک پخش مجدد است

7. Developed in the 1940s, Stratovision was a system to rebroadcast TV and FM radio signals via transmitters mounted on airplanes.
[ترجمه ترگمان]Stratovision که در دهه ۱۹۴۰ توسعه یافت، سیستمی بود برای پخش برنامه های پخش شده تلویزیون و رادیو اف ام از طریق فرستنده های نصب شده بر روی هواپیماها
[ترجمه گوگل]Stratovision که در دهه 1940 طراحی شده بود، یک سیستم برای پخش سیگنال های تلویزیونی و رادیویی FM از طریق فرستنده هایی است که در هواپیما نصب شده اند

8. Simulations results show that the method can efficiently save rebroadcast rate of packet to transmit and broadcast latency time in the case of guaranteeing broadcast success rate.
[ترجمه ترگمان]نتایج شبیه سازی ها نشان می دهد که این روش می تواند به طور موثر نرخ پخش مجدد بسته را حفظ کرده و زمان تاخیر پخش را در حالت تضمین نرخ موفقیت پخش نماید
[ترجمه گوگل]نتایج شبیه سازی نشان می دهد که این روش می تواند به طور موثر صرفه جویی در میزان پخش مجدد بسته را برای انتقال و پخش زمان تأخیر در مورد تضمین نرخ پخش برنامه پخش کند

9. The system the RTSP feedback mechanism ensure qos and employed multi - cast to rebroadcast programs to clients.
[ترجمه ترگمان]این سیستم، مکانیسم بازخورد RTSP را تضمین می کند و برنامه های multi را برای برنامه های پخش شده برای مشتریان بکار می گیرد
[ترجمه گوگل]سیستم مکانیابی بازخورد RTSP qos را تقویت می کند و برنامه های چندرسانه ای را برای پخش برنامه ها به مشتریان به کار می گیرد


کلمات دیگر: