کلمه جو
صفحه اصلی

ranging


تنظیم تیر کردن، مسافت یابى کردن، مسافت یابى، تنظیم کردن اسلحه، قلق گیرى کردن علوم نظامى : تجسس کردن منطقه هدف با هواپیما یا گشت زنى در منطقه هدف

انگلیسی به فارسی

دامنه، در صف اوردن، اراستن، میزان کردن، سیر و حرکت کردن، تغییر کردن، مرتب کردن


انگلیسی به انگلیسی

• sighting, determining the range of a target; arranging in formation; setting in lines, arranging in rows

دیکشنری تخصصی

[برق و الکترونیک] فاصله یابی تعیین فاصله .
[ریاضیات] مسافت یابی

جملات نمونه

1. hills ranging toward the south
تپه هایی که به سمت جنوب امتداد دارند

2. a gun ranging ten kilometers
توپی با برد ده کیلومتر

3. for children ranging in age from 5 to 10
برای کودکانی که سن آنها میان 5 و 10 است

4. A flock of sheep are ranging over the grassland.
[ترجمه ترگمان]گله ای گوسفند در سراسر علف زار قرار دارند
[ترجمه گوگل]یک گله گوسفند بر سر چمنزار میگذرد

5. The museum has a fascinating collection of exhibits ranging from Iron Age pottery to Inuit clothing.
[ترجمه ترگمان]این موزه مجموعه جالبی از نمایشگاه از from عصر آهن گرفته تا البسه Inuit دارد
[ترجمه گوگل]این موزه دارای مجموعه ای جذاب از نمایشگاه هایی است که از ساعت کوره قهوه ای تا لباس های انویات استفاده می شود

6. The show had a massive audience, ranging from children to grandparents.
[ترجمه ترگمان]این نمایش مخاطبان زیادی داشت، از کودکان گرفته تا پدربزرگ و مادربزرگ
[ترجمه گوگل]این نمایش مخاطبان گسترده ای داشت، از جمله کودکان تا پدربزرگ و مادربزرگ

7. We saw two ships ranging the coastline.
[ترجمه ترگمان]ما دو کشتی از خط ساحلی را دیدیم
[ترجمه گوگل]ما دو کشتی را در خط ساحلی دیدیم

8. Bidets are scarcely inexpensive, ranging from $ 250 to $ 800 just for the fixture.
[ترجمه ترگمان]قیمت Bidets تقریبا ارزان است، از ۲۵۰ دلار تا ۸۰۰ دلار فقط برای این برنامه
[ترجمه گوگل]قیمت ها به ندرت ارزان هستند، از $ 250 تا $ 800 فقط برای ثابت

9. Quasars have red shifts ranging up to making them the most distant distinct sources so far detected.
[ترجمه ترگمان]Quasars دارای shifts های قرمز هستند تا آن ها را به دورترین منابع متمایز تبدیل کنند که تا کنون تشخیص داده نشده اند
[ترجمه گوگل]کوازارها دارای تغییرات قرمز هستند تا بتوانند منابع متمایزی را که تا کنون شناسایی شده اند، در اختیار آنها قرار دهند

10. Polls show his lead over Dole ranging from 5 to 20 percentage points.
[ترجمه ترگمان]نظرسنجی ها نشان می دهند که او از ۵ تا ۲۰ درصد برتری خود را نسبت به دول نشان می دهد
[ترجمه گوگل]نظرسنجی ها نشان می دهد که رهبری او بیش از Dole اعم از 5 تا 20 درصد است

11. Similarly, many different motives came into play, ranging from political manipulation to the purest altruism.
[ترجمه ترگمان]به طور مشابه، بسیاری از انگیزه های مختلف وارد بازی شدند، از دستکاری سیاسی تا خالص ترین نوع دوستی
[ترجمه گوگل]به همین ترتیب، بسیاری از انگیزه های مختلف در بازی گنجانده شده است، اعم از دستکاری سیاسی و بی نظمی بی نظیر

12. If found guilty, Simmons could face a sentence ranging from unconditional discharge to a year in jail.
[ترجمه ترگمان]اگر مجرم شناخته شود، سیمونز می تواند با محکومیت از تخلیه بی قید و شرط به یک سال زندان مواجه شود
[ترجمه گوگل]در صورت تشخیص مجرمین، سیمونز می تواند یک حکم را از محرمانه بدون قید و شرط به یک سال زندان برساند

13. Excellent computing facilities ranging from micros and Sun workstations to mainframe parallel computing are available.
[ترجمه ترگمان]امکانات محاسبه بسیار خوبی از ایستگاه های کاری micros و سان تا پردازنده موازی پردازنده در دسترس هستند
[ترجمه گوگل]محاسبات عالی محدوده از ایستگاه های کاری micros و خورشید به رایانه های موازی اصلی در دسترس هستند

14. Stonegate Teddy Bears stocks hundreds of different models, ranging in price from a few pounds to around £300.
[ترجمه ترگمان]Stonegate تدی خرس ها صدها مدل مختلف را ذخیره می کند، از قیمت چند پوند تا حدود ۳۰۰ پوند
[ترجمه گوگل]Stonegate Teddy Bears صدها مدل مختلف را در اختیار شما قرار می دهد که قیمت آن از چند پوند به حدود 300 پوند است

پیشنهاد کاربران

گستره ای - طیفی - بازه ای

verb ( used with object ) , ranged, ranging.
to draw up or arrange ( persons or things ) in rows or lines or in a specific position, company, or group:
The sergeant ranged the troops in columns of six across.
برای تدوین یا ترتیب ( افراد یا چیزها ) در ردیف یا خطوط یا در یک موقعیت خاص، شرکت یا گروه:
سربازان نیروهای نظامی را در ستون های شش نفره قرار دادند.

to vary within certain limits:
prices ranging from $5 to $10

در محدودیت های مشخصی متفاوت باشد:
قیمت ها از 5 تا 10 دلار است

to have a certain variety of things somehow related:
emotions ranging from smugness to despair.
برای داشتن انواع مختلفی از چیزهایی که به نحوی مرتبط هستند:
احساسات اعم از روحیه و ناامیدی.


اندازه ( شیمی )

طبقه بندی

در دامنه ی

To estimate the distance

تنظیمی

حوزه دسترسی

اعم از
Other desire, ranging from selfe - expression

تنظیم کردن

ناحیه، منطقه

به علاوه. . . ، اضافه بر . . .

ranging ( علوم نظامی )
واژه مصوب: فاصلهیابی
تعریف: فرایند تعیین فاصلۀ هدف به روش های گوناگون، از روش های دستی گرفته تا استفاده از رادار


کلمات دیگر: