1. Sensing my unease about the afternoon ahead, he told me,"These men are pretty easy to talk to. ".
[ترجمه ترگمان]او با احساس ناراحتی من در مورد بعد از ظهر پیش رو به من گفت: \" صحبت کردن با این مردان آسان است \"
[ترجمه گوگل]با توجه به نگرانی من در مورد بعدازظهر پیش رو، او به من گفت: �اینها بسیار راحت است که با آنها صحبت کنیم '
2. Sensing the interest of the audience, the speaker warmed to his topic.
[ترجمه ترگمان]سخنران که حس کنجکاوی حضار را حس می کرد، به موضوع خود گرم شد
[ترجمه گوگل]با توجه به علاقه مخاطبان، سخنران به موضوعش گرم شد
3. He looks about him, sensing danger.
[ترجمه ترگمان]او به اطراف نگاه می کند و خطر را احساس می کند
[ترجمه گوگل]او در مورد او نگاه می کند، خطر را درک می کند
4. Sensing she was on shaky ground, Marie changed the subject.
[ترجمه ترگمان]مری احساس کرد که روی زمین shaky است، موضوع را عوض کرد
[ترجمه گوگل]ماری این موضوع را درک کرده بود
5. Sensing that he had outstayed his welcome, he quickly said his goodbyes and left.
[ترجمه ترگمان]او به سرعت خداحافظی کرد و رفت
[ترجمه گوگل]احساس می کرد که او به استقبال او خوشامد گفت، او به سرعت گفت: خداحافظ و ترک
6. Sensing danger, they started to run.
[ترجمه ترگمان]احساس خطر کردند، شروع به دویدن کردند
[ترجمه گوگل]احساس خطر، آنها شروع به اجرا کردند
7. I carried on with my questions, sensing a weak spot in his story.
[ترجمه ترگمان]من به سوالات خود ادامه دادم و نقطه ضعفی را که در داستانش بود حس کردم
[ترجمه گوگل]من با سوالاتم ادامه دادم و یک نقطه ضعف در داستان او را دیدم
8. Somehow sensing this connection, clerics have been drawn as if by a magnet to the rails.
[ترجمه ترگمان]به هر طریقی این ارتباط را حس می کنند، روحانیون با آهن ربا به ریل ها هدایت می شوند
[ترجمه گوگل]به نحوی که این ارتباط را می سنجید، روحانیون به عنوان یک آهنربا به ریل ها کشیده شده اند
9. Remote sensing and geographical information systems.
[ترجمه ترگمان]سیستم های اطلاعات جغرافیایی و جغرافیایی
[ترجمه گوگل]سنجش از دور و سیستم اطلاعات جغرافیایی
10. Politicians, sensing wide and profound dissatisfaction with the status quo, have proposed significant changes in our federal income tax.
[ترجمه ترگمان]سیاستمداران، از نارضایتی گسترده و عمیق از وضع موجود، تغییرات قابل توجهی در مالیات بر درآمد فدرال ما پیشنهاد کرده اند
[ترجمه گوگل]سیاستمداران، احساس رفاه گسترده و عمیق با وضعیت موجود، تغییرات مهمی در مالیات بر درآمد فدرال ما ارائه کرده اند
11. Tod has a sensing mechanism which guides his responses to all identifiable subspecies.
[ترجمه ترگمان]مرگ والنشتاین، مکانیزم حسگری دارد که واکنش های خود را به همه زیر subspecies قابل شناسایی هدایت می کند
[ترجمه گوگل]تاد دارای یک مکانیزم سنجش است که پاسخ هایش را به تمام زیر گونه های قابل شناسایی هدایت می کند
12. Sensing refers to receiving the information.
[ترجمه ترگمان]حسی به دریافت اطلاعات اشاره دارد
[ترجمه گوگل]احساس به معنای دریافت اطلاعات است
13. Sensing a valuable communications network, the Kinnock-led Labour Party encouraged musical involvement.
[ترجمه ترگمان]حزب کارگر به رهبری Kinnock، که احساس یک شبکه ارتباطی ارزشمند را حس می کرد، مشارکت موسیقی را تشویق کرد
[ترجمه گوگل]حزب کارگر رهبری حزب کموناک احساسات یک شبکه ارتباطی با ارزش را تشویق به دخالت موسیقی کرد
14. Sensing his authority had ebbed, Fujimori grimly took the only exit left: political suicide, a move that stunned everyone.
[ترجمه ترگمان]وقتی حس قدرت او فروکش کرد، Fujimori با جدیت تنها راه خروج را گرفت: خودکشی سیاسی، حرکتی که همه را مبهوت کرد
[ترجمه گوگل]فوجیموری به طرز وحشتناکی تنها با خروج خود از خودکشی سیاسی دست کشید، حرکتی که همه را خیره کرد
15. The sensing element of a scintillation counter is a fluor, a substance capable of converting radiation energy to light energy.
[ترجمه ترگمان]عنصر سنجش درخشش نور یک fluor است، ماده ای که قادر به تبدیل انرژی تابشی به انرژی نور است
[ترجمه گوگل]عنصر حساس یک شمارنده شمعدانی یک فلوئور است که ماده قادر به تبدیل انرژی تابش به انرژی نور است