کلمه جو
صفحه اصلی

suburbanite


اهل حومه، ساکن حومه، حومه نشین، شهرک نشین

انگلیسی به فارسی

ساکن حومه


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a person who lives in a suburb.

• one who lives in the suburbs

جملات نمونه

1. Patsy's father is a typical suburbanite.
[ترجمه ترگمان]پدر پتسی همیشه suburbanite است
[ترجمه گوگل]پدر پاتزی یک حومه شهر معمولی است

2. The average suburbanite sees one-tenth as many; in a large city, perhaps 100 are visible.
[ترجمه ترگمان]متوسط suburbanite یک دهم را به تعداد زیاد می بیند؛ در یک شهر بزرگ، شاید ۱۰۰ نفر قابل رویت باشند
[ترجمه گوگل]متوسط ​​حومه شهرها یک دهم را میبیند؛ در یک شهر بزرگ، شاید 100 قابل مشاهده باشد

3. For most of the new suburbanites the railways and the railway station became an integral part of their lives.
[ترجمه ترگمان]راه آهن و ایستگاه راه آهن برای بسیاری از خطوط راه آهن به عنوان بخش مهمی از زندگی آن ها درآمده بود
[ترجمه گوگل]برای اکثر حومه های جدید، راه آهن و ایستگاه راه آهن بخشی جدایی ناپذیر از زندگی آنها بود

4. White suburbanites bemoan the loss of their cities to crime, drugs and-by extension-black neighbourhoods.
[ترجمه ترگمان]suburbanites سفید از دست دادن شهرهای خود به جرم، مواد مخدر و - با استفاده از محله های سیاه امتداد می یابد
[ترجمه گوگل]حومه شهر سفید از دست رفتن شهرهایشان به جرم و جنایت، مواد مخدر و محله های سیاه و سفید ادامه می دهد

5. This year, the suburbanites may be swinging back to the Democratic column.
[ترجمه ترگمان]امسال، suburbanites ممکن است به ستون دموکراتیک باز گردند
[ترجمه گوگل]در سال جاری، حومه شهرها ممکن است به ستون دموکرات بازگردند

6. The real conflict between Detroiters and suburbanites is in their different approaches to handling corruption.
[ترجمه ترگمان]تعارض واقعی میان Detroiters و suburbanites در رویکردهای مختلف خود برای رسیدگی به فساد است
[ترجمه گوگل]درگیری واقعی میان دیترویترها و حومه شهرها در رویکردهای متفاوت آنها برای مقابله با فساد است

7. But by now, they were no longer suburbanites.
[ترجمه ترگمان]اما تا به حال دیگر حومه شهر حومه شهری نبود
[ترجمه گوگل]اما اکنون آنها دیگر ساکنان محله ای نیستند

8. Which ups the odds a mosquito a suburbanite may have recently a bird carrying the virus.
[ترجمه ترگمان]که احتمال دارد پشه به تازگی یک پرنده را باخود حمل کند
[ترجمه گوگل]به نظر میرسد که کدام یک از حوادث پیشرو، ممکن است اخیرا پرنده ای باشد که ویروس را حمل می کند

9. As a result, the urban masses turned to the Labour Party and the suburbanites in self-defence to the Tories.
[ترجمه ترگمان]در نتیجه، توده های شهری به حزب کارگر و حزب suburbanites در دفاع از خود تبدیل شدند
[ترجمه گوگل]در نتیجه، توده های شهری به تئوری ها به حزب کارگر و حومه شهرها در دفاع از خود تبدیل شدند

10. American Beauty took the romantic dreams of Kevin Spacey's midlife suburbanite and exposed them to the glare of reality.
[ترجمه ترگمان]زیبایی آمریکایی رویاهای عاشقانه \"کوین Spacey\" (Kevin Spacey)را در خود گرفت و آن ها را در معرض دید واقعیت قرار داد
[ترجمه گوگل]زیبایی آمریکایی رویاهای عاشقانه حومه شهر نیمه عمیق کوین اسپیسی را برانگیخت و آنها را به درخشندگی واقعیت تبدیل کرد


کلمات دیگر: