کلمه جو
صفحه اصلی

curvy


دارای انحنا، پرچول، پرپیچ و خم

انگلیسی به فارسی

دارای انحنا، پرچول، پرپیچ‌و‌خم


(عامیانه) رجوع شود به: curvaceous


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
حالات: curvier, curviest
(1) تعریف: having many curves.
مشابه: crooked, round, sweeping

- a curvy road
[ترجمه Baran] یک جاده منحنی
[ترجمه ترگمان] یه راه پر پیچ وخم
[ترجمه گوگل] یک جاده انحناء

(2) تعریف: (informal) curvaceous.

• having curves; curvaceous
curvy means the same as curved; an informal word.

جملات نمونه

1. a curvy road
راه پرپیچ و خم

2. She's got a curvy figure.
[ترجمه Mohammad.Tr] او یه هیکل دارای انحنا داره
[ترجمه ترگمان]اون یه هیکل خمیده داره
[ترجمه گوگل]او یک شکل انحنا دار دارد

3. The garment needs to be curvy and fluid as well as functional, warm and ethnically in keeping.
[ترجمه ترگمان]پوشاک باید سیر و سیال و هم به اندازه فعال، گرم و قومی باشد
[ترجمه گوگل]لباس باید انحنا و مایع باشد و همچنین عملکردی، گرم و قومی باشد

4. In trying to unbend curvy lines, there is another way of deciding how to proceed on the ladder of powers.
[ترجمه ترگمان]در تلاش برای منحرف کردن خطوط سیر curvy، روش دیگری برای تصمیم گیری در مورد چگونگی ادامه استفاده از نردبان قدرت وجود دارد
[ترجمه گوگل]در تلاش برای از بین بردن خطوط انحنا، راه دیگری برای تصمیم گیری در مورد چگونگی ادامه در نردبان قدرت وجود دارد

5. Hollywood seems full of curvaceous blondes; a curvy young woman in a tight dress.
[ترجمه ترگمان]هالیوود پر از مو بور curvaceous است و یک زن جوان curvy با لباس تنگ
[ترجمه گوگل]هالیوود به نظر می رسد پر از مو بور منحنی یک زن جوان انحنا در لباس تنگ

6. This will give your text a curvy stroke effect.
[ترجمه ترگمان]این به متن تان اثر ضربه curvy خواهد بخشید
[ترجمه گوگل]این یک اثر سکته مغزی است

7. As a black fairy, curvy beauty, yellow button switch provides more comforts.
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک پری سیاه، زیبایی برش دار، سوییچ دکمه زرد، راحتی بیشتری را فراهم می کند
[ترجمه گوگل]به عنوان یک پری دریایی، زیبایی انحنا، دکمه زرد دکمه راحتی بیشتری را فراهم می کند

8. We're a curvy country that can't handle looking at curvy people.
[ترجمه ترگمان]ما یه کشوری curvy هستیم که نمی تونیم به people نگاه کنیم
[ترجمه گوگل]ما یک کشور انحصاری هستیم که نمیتواند به افراد انحنا نگاه کند

9. We're a curvy country that can't handle looking at curvy people . It's all kind of sad.
[ترجمه ترگمان]ما یه کشوری curvy هستیم که نمی تونیم به people نگاه کنیم همه چیز غم انگیزه
[ترجمه گوگل]ما یک کشور انحصاری هستیم که نمیتواند به افراد انحنا نگاه کند این همه نوع غم انگیز است

10. It'should also be straight and not too curvy to downplay the roundness of the face.
[ترجمه ترگمان]همچنین باید صاف باشد و نه بیش از اندازه curvy باشد که گونه گردی صورت را کم اهمیت جلوه دهد
[ترجمه گوگل]این نیز باید مستحکم و انعطاف ناپذیر باشد تا گرد و خاک صورت را کاهش دهد

11. In contrast to Francesca, who was tall and willowy, Diana was small and curvy.
[ترجمه ترگمان]در مقابل فرانچسکا، که قد بلند و willowy بود، دیانا کوچک و curvy بود
[ترجمه گوگل]در مقایسه با فرانچسکو، که قد و بلند بود، دیانا کوچک و انحنا بود

12. He split the skirt at the corners, so the curvy legs show, and topped them with bows and tassels.
[ترجمه ترگمان]پاهایش را از گوشه و کنار هم جدا کرد، به طوری که پاهایش خمیده بود و به آن ها تعظیم کرد و به آن ها تعظیم کرد و به آن ها تعظیم کرد
[ترجمه گوگل]او دامن را در گوشه ها تقسیم می کند، بنابراین پاهای انحنا نشان داده می شود و با بوس ها و شاخه ها به آنها متصل می شود

13. She got up reluctantly, stretching like a long thin cat, all naked, curvy, and elastic.
[ترجمه ترگمان]او با بی میلی از جا برخاست، مثل یک گربه دراز کشیده، خمیده، خمیده، و کش دار
[ترجمه گوگل]او بی اراده بالا، کشش مانند یک گربه نازک، همه برهنه، انحنا، و الاستیک

a curvy road

راه پرپیچ‌و‌خم


دانشنامه عمومی

گوشتالو


پیشنهاد کاربران

مواج، موجدار

کمر باریک


کلمات دیگر: