کلمه جو
صفحه اصلی

regimental


معنی : وابسته به هنگ
معانی دیگر : لباس هنگ، لباس افسری

انگلیسی به فارسی

(نظامی) لباس هنگ، لباس افسری، (مربوط به) هنگ


سرهنگ، وابسته به هنگ


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: of or relating to a regiment.

• pertaining to a military regiment, pertaining to a unit composed of two or more battalions
regimental means belonging to a particular regiment.

مترادف و متضاد

وابسته به هنگ (صفت)
regimental

جملات نمونه

1. regimental standard
پرچم هنگ

2. He telephoned the duty officer at regimental headquarters.
[ترجمه ترگمان]به ستاد فرمانده هنگ که در ستاد فرمانده هنگ بود تلفن زد
[ترجمه گوگل]او افسر وظیفه را در ستاد فرماندهی نیروی مسلح به تلفن وصل کرد

3. The regimental mascot is a goat.
[ترجمه ترگمان]اون نماد هنگ یه بز است
[ترجمه گوگل]طلسم پلیس بز است

4. When the applause had died down, a regimental band struck up the national anthem.
[ترجمه ترگمان]وقتی کف زدن جمعیت فروکش کرد، یک گروه دیگر سرود ملی را نواخت
[ترجمه گوگل]هنگامی که کف زدن از بین رفت، یک گروه نظامی به سرود ملی خاتمه داد

5. He is entitled to wear the regimental tie.
[ترجمه ترگمان]حق دارد کراوات هنگ را بپوشد
[ترجمه گوگل]او حق دارد کراوات رقیب را بپوشد

6. This conviction did not sit well either with regimental soldiering or with Whitehall.
[ترجمه ترگمان]این اعتقاد بر سربازی که در خدمت نظام بود و در وایت هال دیده نمی شد چندان راحت نبود
[ترجمه گوگل]این اعتقاد با خلبان سرباز و یا با وایتهال خوب نبود

7. It's Raymond's annual regimental luncheon - so grand, my dear!
[ترجمه ترگمان]این ناهار سالانه ریموند است - بسیار عالی، عزیزم!
[ترجمه گوگل]این ناهار سالیانه رقیب ریموند است - خیلی بزرگ، عزیز من!

8. A regimental musician who had become detached from his unit, he followed in the wake of the attack as a spectator.
[ترجمه ترگمان]یک موسیقی دان که از واحد او جدا شده بود، به دنبال یک تماشاچی از میان جمعیت به راه افتاد
[ترجمه گوگل]یک نوازنده نظامی که از واحد خود جدا شده بود، پس از حمله به عنوان یک تماشاگر پی برد

9. No regimental control of organized religion.
[ترجمه ترگمان]هیچ کنترل رسمی از دین سازمان دهی نشده است
[ترجمه گوگل]بدون کنترل رژیم دینی سازمان یافته

10. Mills was regimental colonel.
[ترجمه ترگمان]از هنگ Mills، سرهنگ Mills بود
[ترجمه گوگل]میلز سرهنگ دوم بود

11. The restored Rump, however, took away Boteler's regimental command and spurned his nomination as quartermaster-general.
[ترجمه ترگمان]با این حال پارلمنت دنباله مجددا فرمان فرمانده هنگ را بازپس گرفت و نامزدی خود را به عنوان \"گروهبان دوم\" به دست آورد
[ترجمه گوگل]اما بازسازی رمپ، فرماندهی فرماندهی بوتلر را برچید و نامزد وی به عنوان سرهنگ دوم شد

12. Walking from the Regimental Headquarters to the Mess there is time to reflect on the day and think about the future.
[ترجمه ترگمان]راه رفتن از مرکز Regimental به the فرصتی برای فکر کردن در روز و فکر کردن در مورد آینده است
[ترجمه گوگل]قدم زدن از ستاد فرماندهی به مأموریت، زمان برای بازتاب در روز و فکر کردن در مورد آینده وجود دارد

13. The soldier was ordered to report at the regimental headquarters.
[ترجمه ترگمان]به سرباز دستور داده شد که در ستاد فرمانده هنگ گزارش دهند
[ترجمه گوگل]سرباز دستور داده شد که در ستاد فرماندهی پلیس گزارش کند

14. Report to Assistant Regimental Commander Hu.
[ترجمه ترگمان]گزارش دستیار معاون فرمانده \"هو\"
[ترجمه گوگل]گزارش به فرمانده هنگ هنگ

پیشنهاد کاربران

منضبط

نظامی


کلمات دیگر: