کلمه جو
صفحه اصلی

win back


(چیزی یا شخصی را) دوباره یافتن (با تلاش)، دوباره به دست آوردن، باز یافتن

انگلیسی به فارسی

باز پس گیری


جملات نمونه

1. The Government will have to work hard to win back the confidence of the people.
[ترجمه ترگمان]دولت باید سخت تلاش کند تا اعتماد مردم را جلب کند
[ترجمه گوگل]دولت باید سخت تلاش کند تا اعتماد مردم را برآورده کند

2. The association needs to win back former members who have allowed their subscriptions to lapse.
[ترجمه ترگمان]این انجمن نیاز دارد تا اعضای سابق خود را که حق subscriptions را دارند، دوباره به دست آورد
[ترجمه گوگل]این انجمن نیاز دارد تا اعضای سابق را که مجاز به عضویتشان هستند، به عقب براندازند

3. We watched our team's heroic struggle to win back the cup.
[ترجمه ترگمان]ما مبارزه قهرمانانه team را تماشا کردیم تا جام را ببریم
[ترجمه گوگل]ما به مبارزه قهرمانانه تیم ما نگاه کردیم تا فینال را به دست آورد

4. The party must try to win back the support it has lost.
[ترجمه ترگمان]این حزب باید تلاش کند تا حمایت خود را از دست بدهد
[ترجمه گوگل]حزب باید سعی کند حمایت از آن را از دست بدهد

5. We have struggled mightily to win back lost trade.
[ترجمه ترگمان]ما به زور تلاش کردیم که تجارت رو از دست بدیم
[ترجمه گوگل]ما به شدت تلاش کرده ایم تا تجارت را از دست بدهیم

6. The party is struggling to win back voters who have been alienated by recent scandals.
[ترجمه ترگمان]این حزب در حال تلاش برای جلب رای دهندگانی است که با رسوایی های اخیر بیگانه شده بودند
[ترجمه گوگل]حزب تلاش می کند تا رای دهندگان را که توسط رسوایی های اخیر دستگیر شده اند، برده شود

7. How can I win back her trust?
[ترجمه ترگمان]چطور میتونم بهش اعتماد کنم؟
[ترجمه گوگل]چگونه می توانم اعتماد او را برآورده کنم؟

8. Right now our goal is to win back the House.
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر هدف ما پیروزی در خانه است
[ترجمه گوگل]در حال حاضر هدف ما بازگشت به خانه است

9. The party's greatest problem is trying to win back the support of its own disenchanted members.
[ترجمه ترگمان]بزرگ ترین مشکل این حزب تلاش برای جلب حمایت اعضای disenchanted خود است
[ترجمه گوگل]بزرگترین مشکل حزب در تلاش است تا حمایت خود از اعضای ناکام خود را به دست آورد

10. They are determined to win back the disputed territories, whatever the cost in human terms.
[ترجمه ترگمان]آن ها مصمم هستند که سرزمین های مورد اختلاف را تصاحب کنند، هر چه هزینه در شرایط انسانی داشته باشد
[ترجمه گوگل]آنها مصمم هستند تا سرزمین های متضرر را بازپس بگیرند، هرچند که هزینه در شرایط انسانی باشد

11. He campaigned tirelessly to win back the twice yearly courts or assizes, which Buckingham had lost to Aylesbury.
[ترجمه ترگمان]وی به طور خستگی ناپذیری فعالیت می کرد تا دو بار دادگاه یا مجلس را که باکینگم از دست داده بود به دادگاه بازگرداند
[ترجمه گوگل]او به طور خستگی ناپذیری مبارزه کرد تا دادگاه های دوساله سالانه را برپا کند و یا اینکه باکینگهام به ایلسبوری از دست داده بود

12. Ermold wrote his verse biography of Louis to win back imperial favour.
[ترجمه ترگمان]Ermold زندگینامه خود لویی را نوشت تا عنایت شاهانه را به دست آورد
[ترجمه گوگل]ارمولد بیوگرافی آیه خود را از لوئیس نوشت تا به نفع امپریالیستی برسد

13. Can you win back support in this area.
[ترجمه ترگمان]می توانید پشتیبان پشتیبان در این حوزه باشید
[ترجمه گوگل]آیا می توانید در این منطقه حمایت کنید؟

14. Now it's up to you to win back your right to choose.
[ترجمه ترگمان]حالا نوبت توست که حق انتخاب را به عهده بگیری
[ترجمه گوگل]اکنون شما حق انتخاب خود را به دست آورده اید

15. The child must know how to win back the favour of its parents.
[ترجمه ترگمان]کودک باید بداند که چگونه به نفع پدر و مادر خود دست یابد
[ترجمه گوگل]کودک باید بداند چگونه به نفع پدر و مادرش برمی گردد

پیشنهاد کاربران

Phrasal verb :
Regain
Retrieve

سلام
معنی پس گرفتن هم می ده


کلمات دیگر: