1. a becoming hat
کلاه زیبنده
2. behavior becoming of a gentleman
رفتار مناسب یک آقا
3. gambling is becoming a universal problem
قمار دارد یک مسئله ی جهانگیر می شود.
4. it is becoming increasingly apparent that she is ill
بیمار بودن او روز به روز بیشتر آشکار می شود.
5. australia is also becoming a melting pot
استرالیا نیز دارد تبدیل به یک کشور چند ملیتی می شود.
6. he is fast becoming a personage
او دارد به سرعت برای خودش رجلی می شود.
7. his idea of becoming a writer did not materialize
نقشه ی نویسنده شدن او تحقق نیافت.
8. plastics are gradually becoming rivals of metals
پلاستیک دارد کم کم رقیب فلز می شوند.
9. postal services are becoming increasingly deficient
خدمات پستی دارند بیش از پیش کاستین (عیب دار) می شوند.
10. the mountains were becoming foggier and more dreamy looking
کوه ها به تدریج مه آلودتر و مبهم تر می شدند.
11. your hopes of becoming rich are a mere delusion
آرزوی پولدار شدن تو چیزی جز خواب و خیال نیست.
12. finding a job is becoming more difficult every day
کار یافتن هر روز دشوارتر می شود.
13. the city's taxicabs are becoming museum pieces
تاکسی های شهر دارند خیلی قراضه می شوند.
14. they coerced students into becoming members
آنان دانشجویان را مجبور کردند که عضو بشوند.
15. he discouraged his son from becoming a teacher
او پسرش را از معلم شدن برحذر داشت.
16. it was akin to dying and becoming alive again
مثل مردن و دوباره زنده شدن بود.
17. john realized his childhood dream of becoming a brain surgeon
جان به رویای ایام کودکی خود درباره ی جراح مغز شدن جامه ی عمل پوشاند.
18. she got some maggot in her head about becoming an actress
فکر هنرپیشه شدن به سرش زد.
19. some plants and animals are in danger of becoming extinct
برخی از گیاهان و جانوران در خطر نابودی قرار دارند.
20. when i was young, i used to daydream about becoming a pilot
در جوانی درباره ی خلبان شدن خیال پردازی می کردم.
21. in the catholic church celibacy is one of the conditions for becoming a priest
در کلیسای کاتولیک تجرد یکی از شروط کشیش شدن است.
22. Mosquitoes are becoming resistant to insecticides.
[ترجمه ترگمان]پشه ها در برابر حشره کش ها مقاوم می شوند
[ترجمه گوگل]پشه ها به حشره کش ها مقاوم هستند
23. The boy dreams of becoming a pilot.
[ترجمه ترگمان]پسر آرزو دارد که خلبان شود
[ترجمه گوگل]پسر رویای تبدیل شدن به یک خلبان است
24. There's a danger of becoming complacent if you win a few games.
[ترجمه ترگمان]اگه یه چند تا بازی در بیاری خطری برای خودش وجود نداره
[ترجمه گوگل]اگر شما چند بازی را برنده شوید، خطر ابتلا به آرامش وجود دارد
25. She thinks that young people today are becoming increasingly selfish, and worship at the shrine of individual happiness and gratification.
[ترجمه ترگمان]او فکر می کند که امروزه جوانان در حال تبدیل شدن به خودخواهانه و پرستش در زیارتگاه شادی و لذت فردی هستند
[ترجمه گوگل]او فکر می کند امروزه جوانان به طور فزاینده خودخواهانه و پرستش در حرم شادی و لذت فردی می پردازند
26. Nobody believes in the myth about human beings becoming immortals.
[ترجمه ترگمان]هیچ کس باور نمی کنه که این افسانه در مورد انسان موجودات فنا ناپذیری شده
[ترجمه گوگل]هیچ کس به اسطوره ای که انسانها تبدیل به جاودانگی می شوند اعتقاد ندارند