کلمه جو
صفحه اصلی

grateful


معنی : قدردان، سپاسگزار، ممنون، حق شناس، متشکر، نمک شناس
معانی دیگر : مدیون محبت، قدر شناس، هوسپاس، خوشایند، میمون، سپاس آفرین، خرسند، خوشحال، مسرور

انگلیسی به فارسی

سپاسگزار، ممنون، متشکر، حق شناس


سپاسگزار، ممنون، قدردان، حق شناس، متشکر، نمک شناس


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: gratefully (adv.), gratefulness (n.)
(1) تعریف: feeling or showing appreciation for kindnesses or benefits; thankful.
مترادف: appreciative, thankful
متضاد: thankless, unappreciative, ungrateful
مشابه: beholden, indebted, obliged

- He was grateful to her for her support and encouragement.
[ترجمه علی رحیمی] او سپاسگزار حمایت و نشویق ان خانم بود.
[ترجمه ترگمان] به خاطر حمایت و تشویق او از او سپاس گزار بود
[ترجمه گوگل] او از حمایت و تشویق او سپاسگزار بود
- She wrote a grateful reply to his kind offer of a loan.
[ترجمه علی رحیمی] آن خانم؛ بک پاسخ تشکر آمیز به پیشنهاددهنده وام خود نوشت.
[ترجمه ترگمان] او به پیشنهاد his یک وام بسیار سپاسگزار نوشت
[ترجمه گوگل] او یک پاسخ صادقانه به پیشنهاد نوع وام خود را نوشت
- He should be grateful for his good health at his age.
[ترجمه ترگمان] او باید از سلامت خوب خود در سن و سال او سپاسگزار باشد
[ترجمه گوگل] او باید از سالم بودن سلامتش سپاسگزار باشد

(2) تعریف: beneficial or pleasing; welcome.
مترادف: agreeable, beneficial, favorable, pleasant, pleasing, welcome
متضاد: annoying, unwelcome, useless
مشابه: appreciated

- The trip home provided a grateful period of calm after all the excitement.
[ترجمه ترگمان] پس از این همه هیجان، سفر به خانه یک دوره طولانی از آرامش را فراهم کرد
[ترجمه گوگل] خانه ی سفر پس از همه ی هیجان، دوره ی آرامش بخش یاری رساند

• thankful, appreciative; expressing thanks
if you are grateful for something that someone has given you or done for you, you are pleased and wish to thank them.

مترادف و متضاد

قدردان (صفت)
appreciative, grateful

سپاسگزار (صفت)
grateful, thankful, thanking

ممنون (صفت)
grateful, obliged, thankful

حق شناس (صفت)
leal, grateful

متشکر (صفت)
grateful, thankful

نمک شناس (صفت)
grateful

appreciative


Synonyms: beholden, gratified, indebted, obliged, pleased, thankful


Antonyms: heedless, thankless, unappreciative, ungrateful


pleasing, nice


Synonyms: acceptable, agreeable, comforting, congenial, consoling, delectable, delicious, delightful, desirable, favorable, good, gratifying, pleasant, pleasurable, pleasureful, refreshing, rejuvenating, renewing, restful, restorative, restoring, satisfactory, satisfying, solacing, welcome


Antonyms: abusive, mean, rude, ungrateful


جملات نمونه

1. The majority of pupils felt grateful for Mr. Ash's help.
اکثر دانش آموزان به خاطر کمک اقای "اش"، سپاسگزار بودند

2. We were grateful that the gloomy weather cleared up on Saturday.
خوشحال بودیم که هوای ابری در روز شنبه صاف شد

3. In his letter, Waldo told how grateful he was for the loan.
والدو در نامه اش اعلام کرد که چقدر ممنون بود به خاطر وامی که به او داده بودند

4. i am grateful for your kindness and help
از مهربانی و کمک شما سپاسگزارم.

5. she was mourned by her family as well as by a grateful nation
خانواده اش و همچنین ملت حق شناس برایش سوگواری کردند.

6. I am infinitely grateful that you are in my small life. Happiest of Birthdays from your dear friend.
[ترجمه ترگمان]من بی اندازه سپاسگزار هستم که شما در زندگی کوچک من هستید روز تولد از دوست عزیزم
[ترجمه گوگل]من بی تردید سپاسگزارم که شما در زندگی کوچک من هستید خوشا به حال تولدها از دوست عزیزت

7. We are grateful for your inquiry of May 2199
[ترجمه عامیر] ما از درخواست شما در سال 2199 در ماه مه سپاسگزاریم
[ترجمه ترگمان]ما از تحقیقات شما در مورد ماه می grateful
[ترجمه گوگل]ما از درخواست شما در ماه مه سال 2199 سپاسگزاریم

8. I'll be eternally grateful to you for this.
[ترجمه ترگمان]تا ابد مدیون شما خواهم بود
[ترجمه گوگل]من برای همیشه از شما سپاسگزارم

9. I'm so grateful for all that you've done.
[ترجمه ترگمان]از کارهایی که کردی ممنونم
[ترجمه گوگل]من از تمام آنچه که انجام داده ام سپاسگزارم

10. With love to my wife. I'm grateful for having you always by my side. To know I have your love means more than words can tell. To know you are happy makes me very happy too. You're my everything. Happy birthday with all my love and best wishes.
[ترجمه ترگمان] با عشق به زنم از اینکه تو همیشه کنارم هستی ممنونم که بدونی من عشق تو رو بیشتر از کلمات میتونم بهت بگم می دانم که تو خوشحالی مرا خیلی خوشحال می کنی تو همه چیز منی تولدت مبارک با تمام عشق و آرزوهای من
[ترجمه گوگل]با عشق به همسرم من از اینکه همیشه با طرف من بودم سپاسگزارم می دانم که عشق تو به معنای بیش از کلمات است می دانم تو خوشحال هستی، من خیلی خوشحال می شوم تو همه چیز من هستی تولدت مبارک با تمام عشق و آرزوهای من

11. I am grateful to you for helping me.
[ترجمه ترگمان]از اینکه به من کمک کردی ممنونم
[ترجمه گوگل]من از شما برای کمک به من سپاسگزارم

12. They sent us a grateful letter.
[ترجمه ترگمان] اونا برای ما یه نامه سپاسگزار فرستادن
[ترجمه گوگل]آنها یک نامه سپاسگزاری را برای ما فرستادند

13. We will be grateful for whatever amount you can afford.
[ترجمه ترگمان]ما از هر مبلغی که شما استطاعت دارید ممنون خواهیم شد
[ترجمه گوگل]ما از هر مبلغی که می توانیم بپردازیم سپاسگزاریم

14. We would be grateful for any information you can give us.
[ترجمه ترگمان]ما از هر اطلاعاتی که می توانید به ما بدهید ممنون خواهیم شد
[ترجمه گوگل]ما از هرگونه اطلاعاتی که می توانید به ما بدهد سپاسگزار خواهیم بود

15. I can't express how grateful I am.
[ترجمه ترگمان]نمی توانم بگویم چقدر سپاسگزارم
[ترجمه گوگل]من نمیتوانم بیان کنم که چقدر سپاسگزار هستم

16. She seems to think I should be grateful to have a job at all.
[ترجمه ترگمان]او فکر می کند من باید سپاسگزار باشم که شغلی داشته باشم
[ترجمه گوگل]او به نظر می رسد فکر می کنم باید از همه شغلی برخوردار باشم

17. We would be grateful for prompt payment of your account.
[ترجمه ترگمان]ما از پرداخت دست مزد شما سپاسگزار خواهیم بود
[ترجمه گوگل]ما برای پرداخت سریع حساب شما سپاسگزاریم

18. Instead of complaining about what's wrong, be grateful for what's right.
[ترجمه ترگمان]به جای اینکه در مورد آنچه نادرست است شکایت کنید، از آنچه درست است ممنون باشید
[ترجمه گوگل]به جای شکایت در مورد چه چیزی اشتباه است، از آنچه که درست است تشکر می کنیم

19. I am grateful to you for your help.
[ترجمه ترگمان]از کمکت ممنونم
[ترجمه گوگل]من از کمک شما سپاسگزارم

I am grateful for your kindness and help.

از مهربانی و کمک شما سپاس‌گزارم.


The patient expressed his gratefulness to his doctor.

مریض مراتب حق‌شناسی خود را به دکترش ابراز کرد.


پیشنهاد کاربران

grateful ( adj ) = سپاسگذار، قدردان، ممنون، شاکر، شکرگذاری


examples:
1 - In his letter, Waldo told how grateful he was for the loan.
در نامه اش "والدو" گفت چقدر به خاطر وام سپاسگزار است.
2 - The majority of pupils felt grateful for Mr. Ash's help.
اکثریت دانش آموزان به خاطر کمک های آقای "اش" قدردان بودند.
3 - I'm so grateful for all that you've done.
من از همه شما بخاطر تمام کارهایی که انجام دادید بسیار سپاسگزارم.
4 - If you could get that report finished by Thursday, I'd be very grateful.
اگر بتوانید این گزارش را تا پنجشنبه به پایان برسانید ، بسیار سپاسگزار خواهم بود.
5 - After the earthquake we felt grateful to be alive.
بعد از زلزله احساس شکرگذاری کردیم که زنده ایم.
6 - I'm just grateful to god that I'm not still working for him.
فقط خدا را شکر می کنم که هنوز برای او کار نمی کنم.
7 - I would be most grateful if you would send me the book immediately.
اگر کتاب را فوراً برای من بفرستید بسیار سپاسگزار خواهم بود.
8 - It was a long journey and I was grateful for his company.
این یک سفر طولانی بود و من از همراهی او سپاسگزارم.
9 - I'd be eternally grateful if you could arrange it.
اگر بتوانید آن را ترتیب دهید تا ابد ممنون می شوم.
10 - We are all profoundly grateful for your help and encouragement.
همه ما عمیقاً ( از ته دل ) از کمک و تشویق شما بسیار سپاسگزاریم.

شکر کردن شکرگزاری

مدیون محبت. حق شناس

متشکر سپاسگزار قدر شناس

شکر کردن

شگرگزار

شکر گذار

Grateful = thanks ful
مخالف = ungrateful
example : we should always be grateful to God


کلمات دیگر: