1. Subsequent events proved that Sloan was right.
حوادث بعدی نشان داد (اثبات نمود) که حق با "اسلون" بود
2. Further explanations will be presented in subsequent lectures.
توضیحات بیشتر در سخنرانی های بعدی ارائه خواهند شد
3. Though the enemy forces resisted at first, they subsequently learned that their efforts were in vain.
اگرچه نیروهای دشمن در ابتدا مقاومت کردند، اما بعداً پی بردند که تلاششان بیهوده بود
4. subsequent events
رویداد بعدی
5. subsequent events thoroughly exculpated him
رویدادهای بعدی بی گناهی او را کاملا نشان داد.
6. subsequent river
میان رود
7. a period subsequent to the war
دوران بعد از جنگ
8. Those concerns were overshadowed by subsequent events.
[ترجمه ترگمان]آن نگرانی ها تحت الشعاع رویداده ای بعدی قرار گرفتند
[ترجمه گوگل]این نگرانی ها توسط رویدادهای بعدی تحت تاثیر قرار گرفتند
9. This will be discussed in subsequent chapters.
[ترجمه ترگمان]این موضوع در فصل های بعدی مورد بحث قرار خواهد گرفت
[ترجمه گوگل]این در فصل های بعد مورد بحث قرار خواهد گرفت
10. The story will be continued in subsequent issues of the magazine.
[ترجمه حلما] این داستان در شماره های بعدی مجله ادامه خواهد داشت
[ترجمه ترگمان]این داستان در مسائل بعدی این مجله ادامه خواهد یافت
[ترجمه گوگل]داستان در ادامه مسائل مجله ادامه خواهد یافت
11. The book discusses his illness and subsequent resignation from the government.
[ترجمه ترگمان]این کتاب درباره بیماری وی و استعفای متعاقب آن از سوی دولت بحث می کند
[ترجمه گوگل]این کتاب در مورد بیماری او و استعفا از دولت است
12. His illness was subsequent to his wife's death.
[ترجمه ترگمان]بیماری او پس از مرگ همسرش بود
[ترجمه گوگل]بیماری او پس از مرگ همسرش بود
13. He confessed to other crimes subsequent to the bank robbery.
[ترجمه ترگمان]اون به جرائم دیگه هم بعد از سرقت بانک اعتراف کرد
[ترجمه گوگل]او به جرایمی دیگر پس از سرقت بانک ها اعتراف کرد
14. These skills were passed on to subsequent generations.
[ترجمه ترگمان]این مهارت ها به نسل های بعدی منتقل شدند
[ترجمه گوگل]این مهارت ها به نسل های بعد منتقل شدند
15. The day subsequent to your visit he died.
[ترجمه ترگمان]فردای آن روز او مرد
[ترجمه گوگل]روز بعد از دیدار او، درگذشت
16. Those explosions must have been subsequent to our departure, because we didn't hear anything.
[ترجمه ترگمان]این انفجارها پس از عزیمت ما رخ داده بودند، چون ما چیزی نشنیدیم
[ترجمه گوگل]این انفجارها پس از خروج ما بوده است؛ چرا که چیزی را شنیدیم
17. Three of them were killed in the subsequent encounter with the police.
[ترجمه ترگمان]سه تن از آن ها در برخورد بعدی با پلیس کشته شدند
[ترجمه گوگل]سه نفر از آنها در ملاقات بعدی با پلیس کشته شدند
18. Subsequent events verified that his judgement was at fault.
[ترجمه حلما] اتفاقات بعدی تایید کرد که قضاوتش اشتباه بود
[ترجمه ترگمان]رویداده ای بعدی تایید کردند که قضاوت او مقصر بوده است
[ترجمه گوگل]حوادث بعدی حاکی از آن است که قضاوت او گسل است
19. The first and all subsequent visits were kept secret.
[ترجمه ترگمان]اولین و همه ملاقات های متعاقب آن مخفی نگاه داشته شد
[ترجمه گوگل]اولین و همه مراجعات بعدی مخفی نگهداشته شد