کلمه جو
صفحه اصلی

behalf


معنی : بابت
معانی دیگر : (از) سوی، (از) جانب، از طرف

انگلیسی به فارسی

از طرف، بابت


بابت، از طرف


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: support; aid (preceded by " in" or "on" and followed by "of").

- They raised funds on behalf of the homeless.
[ترجمه سها] آنها برای کمک به مردم بی خانمان پول جمع کردند.
[ترجمه ترگمان] آن ها از طرف افراد بی خانمان پول جمع آوری کردند
[ترجمه گوگل] آنها از سوی افراد بی خانمان پول می گرفتند

(2) تعریف: representation; proxy (preceded by "on" and followed by "of").

- On behalf of the company's president, the manager welcomed the new workers.
[ترجمه ترگمان] مدیر از طرف رئیس شرکت از کارگران جدید استقبال کرد
[ترجمه گوگل] مدیر از کارکنان جدید استقبال کرد

• representing; support
if someone does something on your behalf, they do it as your representative.

مترادف و متضاد

بابت (اسم)
regard, concern, behalf

personal interest


Synonyms: account, advantage, aid, assistance, benefit, cause, concern, countenance, defense, encouragement, favor, furtherance, good, help, part, place, profit, recommendation, representation, sake, service, side, stead, support, welfare


جملات نمونه

On behalf of the bride and the groom, I wish to thank all the guests.

به نمایندگی عروس و داماد از همه‌ی مهمانان تشکر می‌کنم.


1. on behalf of the bride and the groom, i wish to thank all the guests
به نمایندگی عروس و داماد از همه ی مهمانان تشکر می کنم.

2. on behalf of
به نمایندگی از،به وکالت از،از سوی

3. his efforts on behalf of the poor are laudable
کوشش های او در راه مستمندان ستودنی است.

4. we interceded on behalf of those who have been condemned to death
ما به سود آنان که به مرگ محکوم شده اند وساطت کردیم.

5. in (or on) behalf of
از سوی،به جانبداری از

6. i speak in his behalf
از جانب او حرف می زنم.

7. i listened to their disputes and tried to interpose on behalf of the old man
به مشاجره های آنها گوش دادم و سعی کردم از سوی پیرمرد وساطت کنم.

8. I paid the money on your behalf.
[ترجمه ترگمان]من پول رو از طرف تو دادم
[ترجمه گوگل]من پول از طرف شما پرداخت کردم

9. On behalf of the entire company, I would like to thank you for all your work.
[ترجمه ترگمان]از طرف تمام شرکت می خواستم از شما برای تمام کاره ای شما تشکر کنم
[ترجمه گوگل]از طرف کل شرکت، من می خواهم از همه کارهای شما تشکر کنم

10. l want to thank you on my husband's behalf.
[ترجمه ترگمان]میخوام از طرف شوهرم ازت تشکر کنم
[ترجمه گوگل]من می خواهم به خاطر شوهرم از شما تشکر کنم

11. Oh, don't go to any trouble on my behalf.
[ترجمه ترگمان]اوه، از طرف من به هیچ مشکلی نروید
[ترجمه گوگل]اوه، از طرف من هیچ مشکلی پیش نیاید

12. On behalf of everyone here, may I wish you a very happy retirement.
[ترجمه ترگمان]از طرف همه کسانی که اینجا هستند، ممکن است شما را خیلی خوشحال کنم
[ترجمه گوگل]از طرف همه اینجا، ممکن است برای شما آرزوی یک بازنشستگی بسیار خوشحالم

13. He had to exercise the franchise on behalf of other council members.
[ترجمه ترگمان]او باید حق امتیاز را به نمایندگی از اعضای دیگر شورا تمرین کند
[ترجمه گوگل]او مجبور بود از طرف دیگر اعضای شورا حق رای را اجرا کند

14. On behalf of my client, I would like to remind you of your obligations in this matter.
[ترجمه ترگمان]از طرف موکلم، دوست دارم وظایف شما را در این مورد به شما یادآوری کنم
[ترجمه گوگل]از طرف مشتری من، من مایلم به شما در مورد تعهدات شما در این زمینه یادآوری کنم

15. They interceded with the authorities on behalf of the detainees.
[ترجمه ترگمان]آن ها از طرف مقامات به نمایندگی از بازداشت شدگان شفاعت کردند
[ترجمه گوگل]آنها از طرف بازداشتشدگان با مقامات ادعا کردند

16. On behalf of the department I would like to thank you all.
[ترجمه ترگمان]از طرف اداره، دوست دارم از همتون تشکر کنم
[ترجمه گوگل]از طرف اداره من از همه شما سپاسگزارم

I speak in his behalf.

از جانب او حرف می‌زنم.


اصطلاحات

in (or on) behalf of

از سوی، به جانبداری از


on behalf of

به نمایندگی از، به وکالت از، از سوی


پیشنهاد کاربران

instead of

به خاطر من

به نیابت از

On behalf of از طرف

به سودِ به حمایتِ، به نفعِ

on behalf of somebody:
in order to help somebody
برای کمک کردن به کسی

به نمایندگی از . . .


کلمات دیگر: