کلمه جو
صفحه اصلی

entirety


معنی : مشارکت، تمامیت، جمع کل، چیز درست و دست نخورده
معانی دیگر : کمال، کل، یکپارچگی، چیز بی عیب و کامل، بی کم و کاستی، درستگی، (حقوق) مالکیت انحصاری، مالکیت فردی

انگلیسی به فارسی

تمامیت، جمع کل، چیز درست و دست‌نخورده


کل، تمامیت، جمع کل، مشارکت، چیز درست و دست نخورده


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: entireties
(1) تعریف: the state of being whole and complete.

- I read the book in its entirety.
[ترجمه ترگمان] من کتاب رو کامل خوندم
[ترجمه گوگل] من این کتاب را به طور کامل مطالعه کردم

(2) تعریف: the total amount or extent.
متضاد: none, part
مشابه: all, complement, sum, total, whole

- He inherited the entirety of the estate.
[ترجمه موسی] او شش دانگ ملک را به ارث برد.
[ترجمه ترگمان] او تمامیت ملک را به ارث برد
[ترجمه گوگل] او تمام اموال را به ارث برده است

• completeness, wholeness
if you refer to something in its entirety, you mean all of it; a formal expression.

مترادف و متضاد

مشارکت (اسم)
partnership, association, collectivity, intercommunity, entirety, co-ownership

تمامیت (اسم)
integrity, completeness, totality, entirety

جمع کل (اسم)
gross, total, sum total, entirety

چیز درست و دست نخورده (اسم)
entirety

wholeness, whole


Synonyms: absoluteness, aggregate, all, allness, collectiveness, collectivity, completeness, complex, comprehensiveness, ensemble, entireness, everything, fullness, gross, intactness, integrality, integrity, omneity, omnitude, oneness, perfection, plenitude, sum, sum total, the works, total, totality, undividedness, unity, universality, whole ball of wax, whole bit, whole enchilada, whole nine yards


Antonyms: fraction, incompleteness, part, partiality, section


جملات نمونه

1. the singular entirety of medieval civilization
یکپارچگی منحصر به فرد تمدن قرون وسطی

2. in its entirety
کلا،به طور کامل،تماما،سراپا،سراسر

3. to view a problem in its entirety
مسئله ای را به طور کلی و کامل مورد بررسی قرار دادن

4. The film has been shown in its entirety for the first time.
[ترجمه موسی] این فیلم برای اولین بار به طور کامل به نمایش درآمده است.
[ترجمه ترگمان]این فیلم برای اولین بار در تمامیت آن نشان داده شده است
[ترجمه گوگل]این فیلم برای اولین بار به طور کامل نشان داده شده است

5. We must view the problem in its entirety.
[ترجمه ترگمان]ما باید مساله را به طور کامل ببینیم
[ترجمه گوگل]ما باید این مشکل را به طور کامل بررسی کنیم

6. I've never actually read the book in its entirety.
[ترجمه ترگمان]من هرگز کتاب را به طور کامل نخوانده بودم
[ترجمه گوگل]من هرگز این کتاب را به طور کامل مطالعه نکرده ام

7. Listening to it in its entirety is also fairly unrewarding.
[ترجمه ترگمان]گوش دادن به آن در تمامیت آن نیز نسبتا خوب است
[ترجمه گوگل]گوش دادن به آن در کل آن نیز نسبتا بی اهمیت است

8. We stayed in the hotel throughout the entirety of the weekend.
[ترجمه ترگمان]ما در تمام مدت آخر هفته در هتل اقامت داشتیم
[ترجمه گوگل]ما در تمام مدت آخر هفته در هتل مانده ایم

9. The speech will published in its entirety in tomorrow's paper.
[ترجمه ترگمان]این سخنرانی به طور کامل در مقاله فردا منتشر خواهد شد
[ترجمه گوگل]این سخنرانی به طور کامل در مقاله فردا منتشر خواهد شد

10. Democrats want to look into the entirety of campaign finance law.
[ترجمه موسی] دموکرات ها می خواهند به کلیت قانون مالیاتی کمپین نگاهی بیاندازند.
[ترجمه ترگمان]دموکرات ها می خواهند به تمامیت قانون بودجه مبارزه کنند
[ترجمه گوگل]دموکرات ها می خواهند به کلیه قوانین مالی کمپین نگاه کنند

11. In their entirety the cognitive therapy techniques of Beck and his colleagues offer a complete system of psychotherapy.
[ترجمه ترگمان]در کل تکنیک های درمان شناختی بک و همکارانش یک سیستم کامل روان درمانی ارائه می دهند
[ترجمه گوگل]در کل، تکنیک های شناختی درمان بک و همکارانش یک سیستم کامل روان درمانی را ارائه می دهند

12. At points it is from the entirety of the social field.
[ترجمه ترگمان]در نقاط مختلف از کل حوزه اجتماعی است
[ترجمه گوگل]در نقطه آن از کل جامعه اجتماعی است

13. Democrats want to look into the entirety of campaign finance law; Republican leaders want to focus on the White House.
[ترجمه ترگمان]دموکرات ها می خواهند به تمامیت قانون بودجه مبارزه کنند؛ رهبران جمهوریخواه می خواهند بر کاخ سفید متمرکز شوند
[ترجمه گوگل]دموکراتها میخواهند به کل قانون مالیات کمپین نگاه کنند؛ رهبران جمهوری خواه می خواهند در کاخ سفید تمرکز کنند

14. The agricultural surplus was taken over almost in its entirety by the ruler.
[ترجمه ترگمان]مازاد کشاورزی تقریبا در تمامیت آن توسط پادشاه گرفته شد
[ترجمه گوگل]مازاد کشاورزی توسط حاکم تقریبا تمام شد

15. The poem is too long to quote in its entirety.
[ترجمه ترگمان]این شعر خیلی وقت است که در تمامیت آن نقل قولی بدهد
[ترجمه گوگل]شعر بیش از حد طولانی است که به طور کامل نقل قول شود

the singular entirety of medieval civilization

یکپارچگی منحصر‌به‌فرد تمدن قرون وسطی


to view a problem in its entirety

مسئله‌ای را به‌طورکلی و کامل مورد بررسی قرار دادن


اصطلاحات

in its entirety

کلاً، به‌طور‌کامل، تماماً، سراپا، سراسر


پیشنهاد کاربران

completeness, wholeness : همه ی - تمام - کل
از entire میاد که اون خودش میشه کل مثل entire world کل جهان
Formal هست
این تایِر دی ( تی )

به طور کامل
مثال:
The president released the speech in its entirety before the news
conference


entirety ( noun ) = تمامیت، کلیت، شش دانگ، سراسری، سرتاسری، مالکیت فردی

in its entirety = در تمامیت و در کلیت خود، به طور همه جانبه، به طور کامل، کلاً، تماماً، سراسر، سر تا پا ، در کل


کلمات دیگر: