کلمه جو
صفحه اصلی

adjutancy


معنی : معاونت، یاری، اجودانی، معینی
معانی دیگر : (ارتش) آجودانی، مساعدت

انگلیسی به فارسی

(نظامی) اجودانی، معینی، معاونت، یاری، مساعدت


adjutancy، معاونت، یاری، اجودانی، معینی


انگلیسی به انگلیسی

• rank or office of an adjutant (assistant to a commanding officer)

مترادف و متضاد

معاونت (اسم)
assistance, adjutancy

یاری (اسم)
aid, service, help, helping, companionship, adjutancy, succor, synergy

اجودانی (اسم)
adjutancy

معینی (اسم)
adjutancy

پیشنهاد کاربران

نظارت مساعدت
Deputy treatmentمعاونت درمان


کلمات دیگر: