1. be reduced to beggary
به فقر و فلاکت افتادن
2. Idleness is the key of beggary, and the root of all evil.
[ترجمه Mobina] تنبلی کلید گدایی و ریشه تمام بدی هاست.
[ترجمه ترگمان]Idleness، کلید گدایی و ریشه تمام بدی ها است
[ترجمه گوگل]Idleness کلید دجال و ریشه همه شر است
3. Hetty has no alternative but beggary, and rather than that it would be better to kill herself.
[ترجمه ترگمان]هتی هیچ چاره ای جز گدایی ندارد و بهتر است خودش را بکشد
[ترجمه گوگل]Hetty هیچ جایگزینی ندارد اما گدایی است و به جای آن بهتر است که خودش را بکشند
4. From this it was but a step to beggary.
[ترجمه ترگمان]از این راه به جز یک قدم به گدایی تجاوز نمی کرد
[ترجمه گوگل]از این، اما گام به گدایی بود
5. Gentility without ability is worse than plain beggary.
[ترجمه ترگمان]gentility بدون توانایی بدتر از beggary است
[ترجمه گوگل]غنائم بدون توانایی بدتر از گدایی ساده است
6. Idleness is key of beggary and the root of all evil.
[ترجمه ترگمان]Idleness کلید بیچارگی و ریشه تمام بدی ها است
[ترجمه گوگل]Idleness کلیدی گدازه و ریشه همه شر است
7. His speculation reduced him to beggary.
[ترجمه ترگمان]این فکر او را به گدایی واداشته بود
[ترجمه گوگل]گمانه زنی او او را به گدایی کاهش داد
8. There's beggary in the love that can be reckoned.
[ترجمه ترگمان]گدائی در عشقی است که می تواند حساب کند
[ترجمه گوگل]گناه در عشق است که می تواند حساب شود
9. Idleness are the key of beggary.
[ترجمه ترگمان]Idleness، کلید گدایی هستند
[ترجمه گوگل]Idleness کلید دزد است
10. In those years the landless peasants were brought to beggary.
[ترجمه ترگمان]در آن سال ها موژیکها را به گدایی آورده بودند
[ترجمه گوگل]در آن سالها دهقانان بدون زمین به گدایی آوردند
11. They eliminated the many crushing taxes, started work projects, and greatly reduced unemployment and beggary.
[ترجمه ترگمان]آن ها مالیات های خرد کننده بسیاری را حذف کردند، پروژه های کار را آغاز کردند و بیکاری و گدایی را به شدت کاهش دادند
[ترجمه گوگل]آنها بسیاری از مالیات های خرد کننده را حذف کردند، پروژه های کار را شروع کردند و بیکاری و گدایی را به شدت کاهش دادند