کلمه جو
صفحه اصلی

beggary


معنی : گدا خانه، گدایی، محل سکونت گدایان
معانی دیگر : (گیاه شناسی) علف گدا (انواع گیاهانی که در شرق ایالت متحده برای بهسازی زمین کشت می شود به ویژه: desmodium purpureum)، دریوزگی، فقر شدید، مسکینی، بینوایی، بی چیزی، گدایان، مستمندان

انگلیسی به فارسی

گدایی، محل سکونت گدایان، گداخانه


گناهکار، گدایی، محل سکونت گدایان، گدا خانه


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the state of being a beggar; extreme poverty.

(2) تعریف: the act of begging.

(3) تعریف: beggars collectively.

• poverty, impoverishment, destitution

مترادف و متضاد

گداخانه (اسم)
almshouse, poorhouse, town house, beggary

گدایی (اسم)
beggary, cadge

محل سکونت گدایان (اسم)
beggary

جملات نمونه

1. be reduced to beggary
به فقر و فلاکت افتادن

2. Idleness is the key of beggary, and the root of all evil.
[ترجمه Mobina] تنبلی کلید گدایی و ریشه تمام بدی هاست.
[ترجمه ترگمان]Idleness، کلید گدایی و ریشه تمام بدی ها است
[ترجمه گوگل]Idleness کلید دجال و ریشه همه شر است

3. Hetty has no alternative but beggary, and rather than that it would be better to kill herself.
[ترجمه ترگمان]هتی هیچ چاره ای جز گدایی ندارد و بهتر است خودش را بکشد
[ترجمه گوگل]Hetty هیچ جایگزینی ندارد اما گدایی است و به جای آن بهتر است که خودش را بکشند

4. From this it was but a step to beggary.
[ترجمه ترگمان]از این راه به جز یک قدم به گدایی تجاوز نمی کرد
[ترجمه گوگل]از این، اما گام به گدایی بود

5. Gentility without ability is worse than plain beggary.
[ترجمه ترگمان]gentility بدون توانایی بدتر از beggary است
[ترجمه گوگل]غنائم بدون توانایی بدتر از گدایی ساده است

6. Idleness is key of beggary and the root of all evil.
[ترجمه ترگمان]Idleness کلید بیچارگی و ریشه تمام بدی ها است
[ترجمه گوگل]Idleness کلیدی گدازه و ریشه همه شر است

7. His speculation reduced him to beggary.
[ترجمه ترگمان]این فکر او را به گدایی واداشته بود
[ترجمه گوگل]گمانه زنی او او را به گدایی کاهش داد

8. There's beggary in the love that can be reckoned.
[ترجمه ترگمان]گدائی در عشقی است که می تواند حساب کند
[ترجمه گوگل]گناه در عشق است که می تواند حساب شود

9. Idleness are the key of beggary.
[ترجمه ترگمان]Idleness، کلید گدایی هستند
[ترجمه گوگل]Idleness کلید دزد است

10. In those years the landless peasants were brought to beggary.
[ترجمه ترگمان]در آن سال ها موژیکها را به گدایی آورده بودند
[ترجمه گوگل]در آن سالها دهقانان بدون زمین به گدایی آوردند

11. They eliminated the many crushing taxes, started work projects, and greatly reduced unemployment and beggary.
[ترجمه ترگمان]آن ها مالیات های خرد کننده بسیاری را حذف کردند، پروژه های کار را آغاز کردند و بیکاری و گدایی را به شدت کاهش دادند
[ترجمه گوگل]آنها بسیاری از مالیات های خرد کننده را حذف کردند، پروژه های کار را شروع کردند و بیکاری و گدایی را به شدت کاهش دادند

اصطلاحات

be reduced to beggary

به فقر و فلاکت افتادن



کلمات دیگر: