1. give him a break; he is a beginner
به او سختگیری نکن ; تازه کار است.
2. The expert in anything was once a beginner.
[ترجمه مائده حوایی] هر فرد حرفه ای زمانی تازه کار بوده است
[ترجمه ترگمان]متخصص در هر چیزی یک بار تازه کار بود
[ترجمه گوگل]متخصص در هر چیزی یک بار یک مبتدی بود
3. The courses will give the beginner personal tuition in all types of outdoor photography.
[ترجمه ترگمان]این دوره ها به مبتدیان جهت تدریس خصوصی در همه انواع عکاسی در فضای باز می پردازند
[ترجمه گوگل]این دوره ها در تمام انواع عکاسی در فضای باز، آموزش شخصی مبتدی را ارائه می دهد
4. As a beginner, everything is very new to him.
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک مبتدی همه چیز برای او تازگی دارد
[ترجمه گوگل]به عنوان یک مبتدی، همه چیز برای او بسیار جدید است
5. She plays well enough for a beginner.
[ترجمه ترگمان]او برای یک مبتدی به اندازه کافی خوب بازی می کند
[ترجمه گوگل]او برای یک مبتدی به اندازه کافی کار می کند
6. He plays well enough for a beginner.
[ترجمه ترگمان]او برای یک مبتدی به اندازه کافی خوب بازی می کند
[ترجمه گوگل]او برای یک مبتدی به اندازه کافی کار می کند
7. He's not bad for a beginner.
[ترجمه ترگمان]برای یک مبتدی بد نیست
[ترجمه گوگل]او برای یک مبتدی بد نیست
8. The books are categorized into beginner and advanced.
[ترجمه ترگمان]کتاب ها به مبتدی و پیشرفته طبقه بندی می شوند
[ترجمه گوگل]این کتاب ها به مبتدی و پیشرفته دسته بندی شده اند
9. The young man is a raw beginner.
[ترجمه ترگمان]جوان تازه کار است
[ترجمه گوگل]مرد جوان یک مبتدی خام است
10. If you're a beginner, steer clear of resorts with reputations for difficult skiing.
[ترجمه ترگمان]اگر مبتدی هستید، از resorts با شهرت برای اسکی دشوار استفاده کنید
[ترجمه گوگل]اگر شما مبتدی هستید، از استراحتگاه هایی با اساطیر برای اسکی دشوار استفاده کنید
11. Not a bad effort for a beginner!
[ترجمه ترگمان]برای یک مبتدی حتی یک تلاش بد هم نیست!
[ترجمه گوگل]یک تلاش بد برای یک مبتدی نیست!
12. As a beginner, he is wobbling about on the bicycle.
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک مبتدی، او در حال تلو تلو خوردن درباره دوچرخه است
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک مبتدی، در مورد دوچرخه سوار است
13. I would prefer not to leave this job to John while he's still a raw recruit/beginner.
[ترجمه ترگمان]ترجیح می دهم این کار را به جان واگذار نکنم، در حالی که هنوز هم تازه کار و تازه کار است
[ترجمه گوگل]من ترجیح می دهم این کار را به جان ندهم، درحالیکه او هنوز کارگر خام / مبتدی است
14. Good training will give a beginner the confidence to enjoy skiing.
[ترجمه ترگمان]آموزش خوب باعث می شود که یک فرد مبتدی به اسکی برود و از اسکی لذت ببرد
[ترجمه گوگل]آموزش خوب به یک مبتدی اعتماد به نفس برای لذت بردن از اسکی را می دهد
15. Naturally, as a beginner I'm not a very good driver yet.
[ترجمه ترگمان]طبیعتا، به عنوان یک تازه کار، من راننده خوبی نیستم
[ترجمه گوگل]به طور طبیعی، به عنوان یک مبتدی من هنوز یک راننده بسیار خوب نیستم