1. a beggar in rags
گدای ژنده پوش
2. a beggar in shabby clothes
یک گدا با لباس ژنده
3. the beggar reached out a hand for money
گدا برای پول دست دراز کرد.
4. the beggar said cheekily, "give me more! "
گدا با پررویی گفت: ((بیشتر بده !))
5. the beggar shoveled the food into his mouth
گدا خوراک را با شتاب در دهان خود می چپاند.
6. the beggar was a gentleman by birth
آن گدا اشراف زاده بود.
7. a vagabond beggar
گدای خانه بدوش
8. an importunate beggar
گدای سمج
9. i saw a beggar gimping along the street
گدائی را دیدم که در راستای خیابان لنگان لنگان راه می رفت.
10. he was garmented like a beggar
مثل یک گدا لباس پوشیده بود.
11. in this play, akbar plays the role of a beggar
اکبر در این نمایش نقش یک گدا را بازی می کند.
12. The beggar begged from the rich but they refused.
[ترجمه ترگمان]گدایی از ثروتمندان تمنا می کرد، ولی امتناع می ورزیدند
[ترجمه گوگل]گدا از ثروتمندان خواسته است اما آنها خودداری کردند
13. The beggar resorted to me for one dollar.
[ترجمه ترگمان]گدایی برای یک دلار به من متوسل شد
[ترجمه گوگل]گدایی به من یک دلار داد
14. A young idler, an old beggar.
[ترجمه ترگمان]یک تنبل جوان، یک گدای پیر
[ترجمه گوگل]یک بیکار جوان، یک گاو قدیمی
15. The beggar was changed from a prince.
[ترجمه ترگمان]این گدای از یک پرنس عوض شده بود
[ترجمه گوگل]گدا از شاهزاده تغییر کرده است
16. Why should he beggar himself for you?
[ترجمه ترگمان]چرا باید خودش را به خاطر تو گدایی کند؟
[ترجمه گوگل]چرا باید خودش را برای شما گدایی کند؟
17. He turned away a beggar from his door.
[ترجمه ترگمان]یک گدا را از در بیرون آورد
[ترجمه گوگل]او گدایی را از در خانه خود دور کرد