1. the subconscious
ضمیر نیمه خود آگاه
2. a thought that is still lurking in the recesses of his subconscious
اندیشه ای که هنوز در اعماق ضمیر ناخودآگاه او کمین کرده است
3. The memory was buried deep within my subconscious.
[ترجمه ترگمان]حافظه اش در اعماق ضمیر ناخودآگاه من مدفون شده بود
[ترجمه گوگل]حافظه عمیق در ناخودآگاه من دفن شد
4. Our subconscious mind tries to protect us.
[ترجمه پارس زاده] ضمیر ناخودآگاه ما سعی در محافظت از ما دارد.
[ترجمه ترگمان]ذهن نیمه هشیار ما سعی می کند از ما محافظت کند
[ترجمه گوگل]ذهن ناخودآگاه ما تلاش می کند تا از ما محافظت کند
5. Such memories exist only on/at the subconscious level.
[ترجمه ترگمان]چنین خاطراتی تنها در سطح ضمیر ناخودآگاه وجود دارند
[ترجمه گوگل]چنین خاطرات تنها در سطح / در سطح ناخودآگاه وجود دارد
6. Early experiences can implant fears in the subconscious.
[ترجمه ترگمان]تجربیات اولیه می توانند ترس را در ناخودآگاه ایجاد کنند
[ترجمه گوگل]تجربیات اولیه می تواند ترس در ناخودآگاه ایجاد کند
7. Nail biting is often a subconscious reaction to tension.
[ترجمه ترگمان]گاز گرفتن ناخن اغلب یک واکنش ناخودآگاه نسبت به تنش است
[ترجمه گوگل]گزش ناخن اغلب یک واکنش ناخودآگاه به تنش است
8. Many advertisements work at a subconscious level.
[ترجمه ترگمان]تبلیغات بسیاری در یک سطح ناخودآگاه کار می کنند
[ترجمه گوگل]بسیاری از تبلیغات در سطح ناخودآگاه کار می کنند
9. Our subconscious mind registers things which our conscious mind is not aware of.
[ترجمه ترگمان]ذهن نیمه هشیار ما چیزهایی را ثبت می کند که ذهن هشیار ما از آن آگاه نیست
[ترجمه گوگل]ذهن ناخودآگاه ما چیزهایی را که ذهن آگاه ما از آن آگاه نیست ثبت می کند
10. Her subconscious had registered and clung on to those unfortunate comments made during the course of the operation.
[ترجمه ترگمان]ضمیر ناخود آگاه او ثبت نام کرده و به آن نظرات تاسف بار که در طی این عملیات گفته بودند، چسبیده بود
[ترجمه گوگل]ناخودآگاه او ثبت نام کرده و به آن نظرات تاسف آور که در طول عملیات ثبت شده بود، پیوست
11. These conflicting values waged war in my subconscious.
[ترجمه ترگمان]این ارزش های متناقض جنگ را در ضمیر ناخودآگاه من به راه انداختند
[ترجمه گوگل]این ارزش های متضاد منجر به جنگ در ناخودآگاه من شد
12. I think it is going into your subconscious and picking up a whole series of signals.
[ترجمه ترگمان]من فکر می کنم که این به ذهن نیمه هشیار شما وارد می شود و یک سری علایم را انتخاب می کند
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم که این امر به ناخودآگاه شما می آید و مجموعه ای کامل از سیگنال ها را می برد
13. Our subconscious plays tricks with us sometimes and we may imagine that we are seeing things such as ghosts.
[ترجمه ترگمان]ضمیر ناخودآگاه ما گاهی با ما حقه می زند و ما می توانیم تصور کنیم که چیزهایی مثل اشباح را می بینیم
[ترجمه گوگل]ناخودآگاه ما گاهی با ما رفتار می کند و ممکن است تصور کنیم ما چیزهایی مانند ارواح را می بینیم
14. The subconscious having become a central concern of the age, a host of artists took the elemental self as their subject.
[ترجمه ترگمان]ناخود آگاه که به یک نگرانی اصلی در این عصر تبدیل شده بود، گروهی از هنرمندان خود را به عنوان موضوع خود انتخاب کردند
[ترجمه گوگل]ناخودآگاه به یک نگرانی مرکزی از سن تبدیل شده است، تعدادی از هنرمندان عناصر خود را به عنوان موضوع خود در نظر گرفتند