کلمه جو
صفحه اصلی

isolated


معنی : مجرد، مشتق
معانی دیگر : جدا، تنها، تک، منفرد، مجزا

انگلیسی به فارسی

جدا، تنها، تک، منفرد، مجزا، منزوی، دورافتاده، گوشه‌گیر، تک‌ افتاده


جدا شده، مجرد، مشتق


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: apart from other persons or things; remote.
متضاد: connected, public
مشابه: alone, apart, independent, lone, remote, secluded, solitary

- They took the boat around the shore in search of an isolated beach.
[ترجمه ترگمان] آن ها قایق را دور ساحل در جستجوی ساحل دورافتاده بردند
[ترجمه گوگل] آنها قایق را در اطراف ساحل در جستجوی ساحل جداگانه گرفتند

(2) تعریف: occurring only once.

- I'm sure this was an isolated incident and not the beginning of a crime wave.
[ترجمه ترگمان] مطمئنم که این یک حادثه مجزا و نه شروع یک موج جنایت بود
[ترجمه گوگل] من مطمئن هستم این یک حادثه منفرد بود و نه آغاز یک موج جرم و جنایت

(3) تعریف: occurring in different places and at different times without any strong connection or pattern.
مترادف: sporadic

- We've seen isolated cases of the disease over the years, but nothing like this.
[ترجمه ترگمان] ما در طول سال ها موارد مجزا از این بیماری را دیده ایم، اما هیچ چیزی شبیه این نیست
[ترجمه گوگل] ما شاهد موارد جداگانه ای از این بیماری در طول سال ها بوده ایم، اما هیچ چیز مانند این نیست

• solitary, alone; separated from others
an isolated place is a long way away from any town or village.
an isolated example or incident is one that is rare and not part of a general pattern.
see also isolate.

دیکشنری تخصصی

[برق و الکترونیک] مجزا شده، منزوی
[ریاضیات] تنها، منزوی، منفرد، جدا

مترادف و متضاد

مجرد (صفت)
abstract, single, immaterial, solitary, celibate, incorporeal, lone, discrete, barefooted, isolated, stripped, wifeless

مشتق (صفت)
derivative, paronymous, insulate, derived, isolated

unique; private


Synonyms: abandoned, abnormal, alone, anomalous, apart, backwoods, confined, deserted, detached, exceptional, far-out, forsaken, hidden, incommunicado, lonely, lonesome, off beaten track, outlying, out-of-the-way, random, remote, retired, screened, secluded, segregated, sequestered, single, solitary, special, stranded, unaccompanied, unfrequented, unrelated, untypical, unusual, withdrawn


Antonyms: included, incorporated, mingling, public


جملات نمونه

1. isolated double bond
پیوند دو گانه ی مجزا

2. isolated ion
یون منزوی

3. an isolated farmhouse
خانه ی روستایی تک افتاده

4. an isolated place
جای پرت

5. the flood has isolated several villages
سیل چندین دهکده را منزوی کرده است.

6. the leftists were increasingly isolated
چپ گرایان به طور فزاینده ای منزوی می شدند.

7. Great men are rarely isolated mountain-peaks; they are summits of ranges.
[ترجمه ترگمان]مردان بزرگ به ندرت قله کوهی را جدا می کنند؛ آن ها قله های مختلف هستند
[ترجمه گوگل]مردان بزرگ به ندرت کوه های قله را جدا می کنند؛ آنها قله های محدوده هستند

8. His bad behaviour was just an isolated incident.
[ترجمه ترگمان]رفتار بد او تنها یک حادثه مجزا بود
[ترجمه گوگل]رفتار بد او فقط یک حادثه جداگانه بود

9. Several villages have been isolated by the heavy snowfall.
[ترجمه ترگمان]چندین روستا با برف سنگین از هم جدا شده اند
[ترجمه گوگل]چندین روستا توسط بارش برف سنگین منزوی شده اند

10. Without help, many elderly people would be left isolated.
[ترجمه ترگمان]بدون کمک بسیاری از افراد مسن ترک خواهند شد
[ترجمه گوگل]بدون کمک بسیاری از افراد سالمند جدا شده اند

11. Many of the refugee villages are in isolated areas.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از روستاهای پناهندگان در مناطق دورافتاده می باشند
[ترجمه گوگل]بسیاری از روستاهای پناهنده در مناطق منزوی هستند

12. A spokesman said it was an isolated incident .
[ترجمه ترگمان]یک سخنگو گفت این یک حادثه جداگانه است
[ترجمه گوگل]یک سخنگوی گفت که این حادثه منفرد است

13. Not many people visit this isolated spot.
[ترجمه ترگمان]تعداد زیادی از مردم از این مکان دورافتاده دیدن نمی کنند
[ترجمه گوگل]بسیاری از مردم این نقطه جدا شده را نمی بینند

14. The farm is isolated; the nearest house is 30 kilometers away.
[ترجمه ترگمان]مزرعه دورافتاده است؛ نزدیک ترین خانه ۳۰ کیلومتر دورتر است
[ترجمه گوگل]مزرعه جدا شده است نزدیکترین خانه 30 کیلومتر دورتر است

15. Police officers had a siege mentality that isolated them from the people they served.
[ترجمه ترگمان]افسران پلیس یک ذهنیت محاصره داشتند که آن ها را از مردمی که خدمت می کردند جدا می کرد
[ترجمه گوگل]افسران پلیس یک ذهنیت محاصره داشتند که آنها را از افرادی که خدمت کرده بودند جدا کردند

16. There is no one to guard these isolated farms against attack.
[ترجمه ترگمان]هیچ کس نیست که از این مزارع دورافتاده علیه حمله محافظت کند
[ترجمه گوگل]هیچ کس برای محافظت از این مزارع جدا شده در برابر حمله وجود ندارد

17. Elderly people easily become socially isolated.
[ترجمه ترگمان]افراد مسن به راحتی از نظر اجتماعی منزوی شده اند
[ترجمه گوگل]افراد سالخورده به راحتی از نظر اجتماعی منزوی می شوند

پیشنهاد کاربران

منزوی

ایزوله، ایزوله شده

در هواشناسی بمعنای بارشهای پراکنده ولی شدید همانند بارشهای شلاقی و کوتاه

1 - دور افتاده
an isolated farm/village

2 - موردی
There were only a few isolated cases of violent behavior

3 - منزوی
Working at home was making her feel increasingly isolated

خودمختار

بریده، منفرد، تک، مجزا، جدا

گوشه گیر

دور افتاده

مستقل - بی واسطه

پرت -

تفکیک شده

جدا شده

در تحلیل عاملی به معنای مجزا شدن یا تلخیص شدن

مگر می شود ایزوله را به ایزوله ترجمه کرد!؟!
این که دیگر ترجمه نمی شود، که به جای هر واژه خودش را بگذاریم!
بلکه این واژه را باید به جدا و جداشده و بُریده از دیگران و مانند اینها ترجمه کرد.

isolated components of the virus
ذرات جدا شده از ویروس

قرنطینه

از آنجا که امکان نوشتن نظر در زیر نظرهای دیگران وجود ندارد، ناچار در پیش نهاد جداگانه پاسخ ایشان را می نویسم:
بله می شود isolated را به ایزوله ترجمه کرد. همان طور که television را می شود به تلویزیون ترجمه کرد و همان طور که telephone را می شد به تلفن ترجمه کرد. اگر از دیدگاه زبان شناسی به موضوع ترجمه نگاه کنید، وقتی واژه ای با هر تبار در زبانی رایج می شود طبیعتاً با الف بای همان زبان هم نوشته می شود. در این صورت گفته می شود زبان گیرنده، واژه ی قرضی را �مال خود� کرده است و این واژه وارد فرهنگ واژه های این زبان شده است چه تبارش فارسی باشد چه نباشد. واژه ی �ایزوله� هم در شمار همین واژه هایی است که دهه هاست وارد بسیاری از حوزه های تخصصی زبان فارسی مانند پزشکی ( اتاق ایزوله ) ، زیست شناسی ( ذرات ایزوله شده ی باکتری ) ، مهندسی عمران و معماری ( بام یا کف ایزوله شده ) ، جامعه شناسی و روان شناسی ( انسان ایزوله یا جامعه ی ایزوله ) شده است. اما همین واژه در مهندسی برق به �عایق شده� ترجمه می شود و کسی نمی گوید سیم ایزوله چون هیچ کس متوجه مفهوم آن نمی شود اما وقتی می گویید �بیمار ایزوله� هر پزشک و پرستار و عضو تیم بهداشت و درمانی می فهمد یعنی چه.

تک افتاده؛ بریده [از محیط]؛
isolated enterprises: بن گاه های تک افتاده که ارتباط معینی با بازار ندارند.

isolated ( adj ) = دورافتاده، پرت/تنها، گوشه گیر، منزوی، تک افتاده/جدا، جداگانه، مجزا، تک

مترادف با کلمه : secluded ( adj )

an isolated village in the mountains = یک روستای دورافتاده در کوهستان
an isolated farm/village = یک مزرعه/دهکده دورافتاده
isolated case/incident/instance =مورد/حادثه/نمونه جدا

examples:
1 - Kazuo felt very isolated at his new school.
"کازو" در مدرسه جدیدش خیلی منزوی شده بود.
2 - There were only a few isolated cases of violent behaviour.
تنها چند مورد جداگانه از رفتارهای خشونت آمیز وجود داشت.
3 - Working at home was making her feel increasingly isolated.
کار در خانه باعث می شد که او به طور فزاینده ای منزوی شود.
4 - This is not an isolated case of fraud but one of the biggest corruption scandals in history.
این یک مورد جدا از کلاهبرداری نیست بلکه یکی از بزرگترین رسوایی های فساد در تاریخ است.
5 - You have brought the resources of the modern world to that isolated village.
شما منابع دنیای مدرن را به آن روستای دورافتاده آورده اید.

گوشه گیر_ تک افتاده

منزوی، دور افتاده، منفرد


کلمات دیگر: