کلمه جو
صفحه اصلی

fuselage


معنی : بدنه، بدنه هواپیما
معانی دیگر : بدنه ی هواپیما (بدون بال ها و دم و موتور)

انگلیسی به فارسی

بدنه، بدنه هواپیما


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: the body of an airplane, to which the engines, wings, and tail are attached and within which the passengers, crew, and cargo are contained.

• body of an airplane, frame of an airplane
the fuselage of an aeroplane or rocket is its main part.

دیکشنری تخصصی

[برق و الکترونیک] بدنه
[پلیمر] بدنه هواپیما

مترادف و متضاد

بدنه (اسم)
shaft, framework, body, trunk, fuselage

بدنه هواپیما (اسم)
fuselage

جملات نمونه

1. Some oscillation of the fuselage had been noticed on early flights.
[ترجمه ترگمان]برخی از oscillation بدنه هواپیما در پروازهای اولیه مورد توجه قرار گرفته بودند
[ترجمه گوگل]برخی از نوسانات بدنه در پروازهای اولیه دیده شده است

2. But there the aircraft is, its fuselage sticking up out of your house.
[ترجمه ترگمان]اما آنجا هواپیما است و بدنه آن از خانه شما بیرون زده است
[ترجمه گوگل]اما هواپیما وجود دارد، بدنه آن از خانه شما چسبیده است

3. All flight surfaces, fuselage, cleared of frost, ice or snow. Use a prescribed cleaner.
[ترجمه ترگمان]تمام سطوح پروازی، بدنه هواپیما از یخ، یخ یا برف پاک شدند از یک پاک کننده تجویز شده استفاده کنید
[ترجمه گوگل]تمام سطوح پرواز، بدنه، پاک شدن از یخ، یخ یا برف از یک پاک کننده تجویز شده استفاده کنید

4. The forward fuselage suffered longitudinal crushing damage back to the area of the rudder pedals.
[ترجمه ترگمان]هواپیمای پیشرو متحمل ضربه خرد شده طولی به ناحیه پدال های سکان شد
[ترجمه گوگل]بدنه جلو فرسایش خلبان طولی را به ناحیه پدال های استوانه رانده شد

5. The pitted surface plates of the main fuselage slid past her lightening visor.
[ترجمه ترگمان]سطح سوراخ و سوراخ بدنه هواپیما از میان نقاب lightening پایین سرید
[ترجمه گوگل]صفحات سطح زمین، از بدنه اصلی شکاف خود را در برابر چشم انداز روشنایی خود فرو ریختند

6. As the plane exploded, the metal of the fuselage was blown outwards.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که هواپیما منفجر شد، بدنه هواپیما به سمت بیرون پرتاب شد
[ترجمه گوگل]همانطور که هواپیما منفجر شد، فلزی بدنه به بیرون نفوذ کرد

7. The fuselage was of welded steel tube, faired to an oval section, with spruce formers, and fabric covered.
[ترجمه ترگمان]بدنه بدنه یک لوله ساخته شده از جنس فولاد، faired تا بخش بیضی، با formers صنوبر و پارچه پوشانده شده بود
[ترجمه گوگل]بدنه آلومینیومی از لوله فولادی جوش داده شده بود، به یک بخش بیضی شکل، با منجنیق یخ، و پارچه پوشیده شده بود

8. That so weakened the plane that the fuselage broke in two, just forward of the leading edge of the wings.
[ترجمه ترگمان]همین قدر هواپیما را ضعیف کرد که بدنه هواپیما به دو قسمت تقسیم شد، درست جلو لبه پر از بال هواپیما
[ترجمه گوگل]که هواپیما را تضعیف کرد، بدنه شکاف در دو، فقط به جلو از لبه بال بالایی

9. Heavier plate ensured attachment to the fuselage and the team created a crude cradle for their baby.
[ترجمه ترگمان]صفحه سنگین تر اتصال به بدنه هواپیما را تضمین کرد و تیم یک گهواره خام برای baby ایجاد کرد
[ترجمه گوگل]صفحه سنگین تر دلبستگی به بدنه را تضمین کرد و این تیم یک گهواره خام برای کودک خود ایجاد کرد

10. The bullets from our antiaircraft gun ripped into the fuselage of the enemy bomber.
[ترجمه ترگمان]گلوله ها از اسلحه ضد هوایی ما وارد بدنه هواپیمای بمب افکن دشمن شده بود
[ترجمه گوگل]گلوله هایی از تفنگ ضد هوایی ما به بدنه ی بمب افکن دشمن پاره شد

11. The problem turned out to be metal fatigue in the fuselage.
[ترجمه ترگمان]مشکل تبدیل به خستگی فلزی در بدنه هواپیما شد
[ترجمه گوگل]مشکل خستگی فلز در بدنه بود

12. The aircraft took off with a gaping hole in its fuselage.
[ترجمه ترگمان]هواپیما با سوراخی باز در بدنه بدنه هواپیما خاموش شد
[ترجمه گوگل]این هواپیما با یک سوراخ خمیده در بدنه آن فرود آمد

13. A close inspection revealed minute cracks in the aircraft's fuselage and wings.
[ترجمه ترگمان]یک بازرسی نزدیک، ترک های دقیقه در بدنه هواپیما و بال های هواپیما را نشان داد
[ترجمه گوگل]بازرسی نزدیک نشان داد که شکافهای جزئی در بدنه و بالش هواپیما وجود دارد

14. The bodies of these racing cars are moulded from the same composite that is used for making aircraft fuselage.
[ترجمه ترگمان]بدنه این ماشین های مسابقه از همان کامپوزیت که برای ساخت بدنه هواپیما استفاده می شود، ساخته می شوند
[ترجمه گوگل]بدن این اتومبیل های مسابقه ای از یک کامپوزیت مشابه برای ساخت بدنه هوا استفاده می شود

15. A cessna is a trike aircraft because it has a nose wheel and 2 other wheels under the fuselage.
[ترجمه ترگمان]A یک هواپیمای trike است زیرا دارای یک چرخ بینی و ۲ گردونه دیگر زیر بدنه هواپیما است
[ترجمه گوگل]یک سسنا یک هواپیمای تیچک است زیرا دارای یک چرخ بینی و دو چرخ دیگر زیر بدنه است

پیشنهاد کاربران

fuselage ( حمل‏ونقل هوایی )
واژه مصوب: تنه
تعریف: بخش اصلی پیکر هواگَرد به جز بال ها و دم و مخروط دماغه


کلمات دیگر: