کلمه جو
صفحه اصلی

disposable


معنی : قابل عرضه، در معرض، از دست دادنی
معانی دیگر : دور انداختنی، یک بار مصرف، قابل خرج، قابل مصرف، در اختیار، موجود، دم دست، درمعر­

انگلیسی به فارسی

یک‌بار مصرف، دور‌انداختنی


قابل‌خرج، قابل‌مصرف، در اختیار، موجود، دم دست


قابل عرضه، در معرض، از دست دادنی


انگلیسی به انگلیسی

• item which is meant to be used once and then discarded
meant to be used once and then discarded
disposable things are designed to be thrown away after they have been used once.

دیکشنری تخصصی

[بهداشت] یکبار مصرف
[ریاضیات] یکبار مصرف
[پلیمر] یکبار مصرف

مترادف و متضاد

قابل عرضه (صفت)
disposable

در معرض (صفت)
open, disposable

از دست دادنی (صفت)
disposable

جملات نمونه

1. disposable assets
دارایی های در دسترس

2. a disposable cup
لیوان یک بار مصرف

3. a disposable diaper
پوشک یکبار مصرف

4. a disposable napkin
دستمال سفره ی دورانداز

5. they have an urgent need for all disposable air combat units
آنها به همه ی یگان های رزمی هوایی موجود نیاز فوری دارند.

6. Disposable nappies are fairly straightforward to put on.
[ترجمه ترگمان]پوشک یکبار مصرف بسیار ساده است
[ترجمه گوگل]پوشک یکبار مصرف برای استفاده راحت است

7. At this hospital we use up bandages, disposable gloves and other consumables at an alarming rate.
[ترجمه ترگمان]در این بیمارستان از نوارهای زخم بندی، دستکش های disposable و مواد مصرفی دیگر به میزان هشدار دهنده استفاده می کنیم
[ترجمه گوگل]در این بیمارستان با استفاده از باند، دستکش های یکبار مصرف و سایر مواد مصرفی با نرخ هشدار دهنده

8. The use of disposable products is considered ecologically unsound.
[ترجمه ترگمان]استفاده از محصولات یک بار مصرف از نظر اکولوژیکی در نظر گرفته می شود
[ترجمه گوگل]استفاده از محصولات یکبار مصرف به لحاظ بیولوژیکی غیرممکن است

9. This implies that the disposable income of the republics and provinces in 1985 was about 251 billion dinars.
[ترجمه ترگمان]این نشان می دهد که درآمد یک بار مصرف این جمهوری و ایالات در سال ۱۹۸۵، حدود ۲۵۱ میلیارد دینار بود
[ترجمه گوگل]این بدان معنی است که درآمد قابل مصرف جمهوریها و استان ها در سال 1985 حدود 251 میلیارد دینار بود

10. In view of the high local disposable income, the potential for an evening dining-out market is clearly high.
[ترجمه ترگمان]با توجه به درآمد بالا از مصرف محلی، پتانسیل یک بازار شام به وضوح بالا است
[ترجمه گوگل]با توجه به درآمد قابل توجهی که در سطح محلی وجود دارد، پتانسیل بازار ناهار خوری بسیار بالا است

11. The Neo-Dadaists turned to the mass-produced imagery and disposable goods of the consumer society.
[ترجمه ترگمان]Dadaists جدید به تصاویر تولید شده و کالاهای مصرفی جامعه مصرفی تبدیل شد
[ترجمه گوگل]نواداده ها به تصاویر تولید شده و تولیدات یکبار مصرف جامعه مصرف کننده تبدیل شدند

12. Use separate sterile, disposable washcloths to clean up.
[ترجمه ترگمان]از استریل کردن جداگانه و یک بار مصرف برای تمیز کردن استفاده کنید
[ترجمه گوگل]برای تمیز کردن از بشقاب های جداگانه استریل، یکبار مصرف استفاده کنید

13. Nine million disposable nappies are discarded in Britain every day.
[ترجمه ترگمان]در هر روز نه میلیون پوشک در انگلستان دور ریخته می شود
[ترجمه گوگل]9 میلیون پوشک یکبار مصرف در بریتانیا هر روز از بین می روند

14. Older people have disposable income and leisure time, key factors in their willingness and ability to buy and use computers.
[ترجمه ترگمان]افراد سالمند درآمد یک بار مصرف و زمان فراغت، عوامل کلیدی در تمایل و توانایی برای خرید و استفاده از رایانه دارند
[ترجمه گوگل]افراد سالمند درآمد قابل استفاده و اوقات فراغت دارند، عوامل کلیدی در تمایل و توانایی آنها در خرید و استفاده از رایانه است

a disposable cup.

لیوان یک‌بار مصرف.


a disposable napkin.

دستمال سفره‌ی دورانداز.


they have an urgent need for all disposable air combat units.

آنها به همه‌ی یگان‌های رزمی هوایی موجود نیاز فوری دارند.


disposable assets.

دارایی‌های در دسترس.


پیشنهاد کاربران

یک بار مصرف

قطعه یک بار مصرف

قابل تعویض

کنار گذاشتنی

در دسترس/قابل عرضه، در معرض/ دورانداختنی، یکبار مصرف

در اختیار

مازاد
disposable income
درآمد مازاد ( مازاد بر نیازهای حیاتی )

قابل حذف
قابل برداشت

در دسترس

disposable ( مهندسی محیط زیست و انرژی )
واژه مصوب: دفع شدنی
تعریف: ویژگی محصولات مصرفی یا وسایل بسته بندی ای که پس از یک یا چند بار استفاده دور ریخته می شوند

در پزشکی وقتی عضوی رو بشه از بدن خارج کرد و آسیبی هم به دنبال نداشته باشه میگن disposable هست
مثل آپاندیس


کلمات دیگر: