کلمه جو
صفحه اصلی

coexist


معنی : باهم زیستن
معانی دیگر : همزیستی کردن، همزیستن، با هم در صلح و صفا زیستن، مدارا کردن

انگلیسی به فارسی

با هم زیستن


همزیستی، باهم زیستن


انگلیسی به انگلیسی

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: coexists, coexisting, coexisted
(1) تعریف: to exist together at the same time or place.

(2) تعریف: to be at peace with another, esp. if differences exist.

- It is hoped that these two nations will learn to coexist.
[ترجمه ترگمان] امید است که این دو کشور هم زیستی مسالمت آمیز داشته باشند
[ترجمه گوگل] امید است که این دو کشور یاد بگیرند که همکاری کنند

• exist at the same time; live together peacefully, exist side by side
if two or more things coexist, they exist at the same time or in the same place.

دیکشنری تخصصی

[پلیمر] همزیستی

مترادف و متضاد

exist together


باهم زیستن (فعل)
coexist

Synonyms: synchronize, exist side-by-side, coincide


جملات نمونه

1. capital and labor must coexist
سرمایه دار و کارگر باید با هم سازگاری داشته باشند.

2. america and china realized that they must coexist
امریکا و چین دریافتند که باید همزیستی کنند.

3. What makes it difficult for the communities to coexist peacefully?
[ترجمه ترگمان]چه چیزی برای جوامع برای هم زیستی مسالمت آمیز مشکل است؟
[ترجمه گوگل]چه چیزی باعث می شود که جوامع از نظر مسالمت آمیز همزیستی کنند؟

4. Pockets of affluence coexist with poverty.
[ترجمه ترگمان]وفور نعمت هم زیستی با فقر هم زیستی دارند
[ترجمه گوگل]جیب های ثروتمند با فقر همراه است

5. Modern farming methods coexist with more traditional practices.
[ترجمه ترگمان]روش های کشاورزی مدرن با شیوه های سنتی بیشتری هم زیستی دارند
[ترجمه گوگل]روشهای کشاورزی مدرن با شیوه های سنتی همسو می شوند

6. Appalling poverty and great wealth coexist in the city.
[ترجمه ترگمان]فقر مطلق و ثروت عظیم در شهر وجود دارند
[ترجمه گوگل]فقر مطلق و ثروت بزرگ در شهر همسایگی دارند

7. All that could easily coexist with political and religious radicalism, and in William Empson it did.
[ترجمه ترگمان]تنها چیزی که می توانست به راحتی با رادیکالیسم سیاسی و مذهبی هم زیستی کند، و ویلیام empson نیز همین کار را کرد
[ترجمه گوگل]همه اینها به راحتی با رادیکالیسم سیاسی و مذهبی همزیستی داشتند و در ویلیام امپسون نیز این کار را کرد

8. Can the two countries ever coexist peacefully?
[ترجمه ترگمان]آیا این دو کشور می توانند هم زیستی مسالمت آمیز داشته باشند؟
[ترجمه گوگل]آیا دو کشور همیشه می توانند صلح آمیز با هم همکاری کنند؟

9. Both principles must, of course, coexist, and there is no blueprint for dealing with the conflicts when they arise.
[ترجمه ترگمان]البته هر دوی این اصول باید هم زیستی داشته باشند، و هیچ طرحی برای مقابله با تعارضات در زمان بروز آن ها وجود ندارد
[ترجمه گوگل]البته هر دو اصل باید با هم همسو باشند، و هیچ مشکلی برای مقابله با درگیری ها وجود ندارد

10. Nation states could only coexist peaceably if a strong collective security arrangement were respected by all.
[ترجمه ترگمان]دولت های ملی تنها در صورتی می توانند با مسالمت هم زیستی داشته باشند که یک ترتیبات امنیتی جمعی قوی مورد احترام همگان قرار گیرد
[ترجمه گوگل]کشور های عضو تنها می توانند صلح آمیز با هم همکاری کنند اگر یک توافق امنیتی قوی برای امنیت عمومی مورد توجه همه قرار گیرد

11. These elements may coexist in the same event.
[ترجمه ترگمان]این عناصر ممکن است در یک رویداد باهم وجود داشته باشند
[ترجمه گوگل]این عناصر ممکن است در یک رویداد همگام با هم باشند

12. Again, the insectivores in closely related groups can coexist, whereas this is rare in the frugivores.
[ترجمه ترگمان]دوباره، the ها در گروهه ای مرتبط با یکدیگر می توانند هم زیستی داشته باشند، در حالی که این مساله در the نادر است
[ترجمه گوگل]باز هم، حشره کش ها در گروه های نزدیک به هم می توانند همزیستی کنند، در حالی که این در ورزشکاران نادر است

13. Dilapidated public schools-their windows covered by protective grilles coexist with crack houses.
[ترجمه ترگمان]مدارس عمومی dilapidated - پنجره های آن ها تحت پوشش grilles محافظ با خانه های ترک وجود دارند
[ترجمه گوگل]مدارس دولتی از بین رفته اند - پنجره های خود را با مشبک محافظ هموار کرده اند

14. This is because the two properties may coexist in one and the same expression.
[ترجمه ترگمان]این به این دلیل است که دو ویژگی ممکن است در یک و یک عبارت وجود داشته باشند
[ترجمه گوگل]این به این دلیل است که دو ویژگی ممکن است در یک عبارت مشابه هم باشند

peaceful coexistance

هم‌زیستی مسالمت‌آمیز


America and China realized that they must coexist.

امریکا و چین دریافتند که باید هم‌زیستی کنند.


peaceful coexistence

هم‌زیستی مسالمت‌آمیز


پیشنهاد کاربران

همزیستن.
همزییدن.

با هم بودن
همسو بودن
همسویی

در زمینه کامپیوتر و در شاخه های سیستم عامل میتواند معنی سازگاری را داشته باشد.

مثال

Many OSs can't easily coexist on the same partition.

تعدای از سیستم عامل ها براحتی نمی توانند روی یک پارتیشن راه اندازی شوند و سازگاری داشته باشند.

علت این است که یک پارتیشن نمی تواند چند نوع از Primary را دارا باشد.

با هم وجود داشتن

همزیستی کردن
با هم زیستن


کلمات دیگر: