کلمه جو
صفحه اصلی

breakage


معنی : شکست
معانی دیگر : از سرعت مجاز تجاوز کردن، شکستن، شکستگی، چیز شکسته، مقدار شکستگی، شکستنی

انگلیسی به فارسی

شکستنی، شکست


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the process or act of breaking.

(2) تعریف: the condition of being broken.

(3) تعریف: the value or quantity of things broken.

(4) تعریف: in commerce, loss or damages allowed for things broken.

• damage as a result of breaking; fracture, act of breaking
breakage is the act or result of breaking something; a formal word.

دیکشنری تخصصی

[نساجی] پاره شدن لیف
[پلیمر] شکستگی، پارگی

مترادف و متضاد

شکست (اسم)
fracture, deflection, break, washout, failure, reverse, defeat, setback, losing, breakage, defeasance, defeature, refraction, flunk, fizzle, plumper, unsuccess

damage


Synonyms: wreckage, ruined goods, deterioration, ruination


جملات نمونه

1. Brushing wet hair can cause stretching and breakage.
[ترجمه ترگمان]مسواک زدن موهای خیس می تواند باعث ایجاد کشش و شکستگی شود
[ترجمه گوگل]رطوبت مو می تواند باعث کشش و شکستگی شود

2. The makers guarantee this special glass against breakage!
[ترجمه ترگمان]سازندگان این شیشه مخصوص را در برابر شکستگی ضمانت می کنند
[ترجمه گوگل]سازندگان این شیشه ویژه را در برابر شکستگی تضمین می کنند!

3. Wrap it up carefully to protect against breakage.
[ترجمه ترگمان]آن را به دقت کامل کنید تا در برابر شکستگی محافظت کنید
[ترجمه گوگل]برای حفاظت در برابر شکستگی، با دقت آن را پوشانید

4. In general, however, bone breakage is less in owl bone assemblages than in those of other predator species.
[ترجمه ترگمان]با این حال، به طور کلی شکستگی استخوان نسبت به دیگر انواع شکارچیان، نسبت به دیگر گونه های شکارچی، نسبت به استخوان جغدی اهمیت کمتری دارد
[ترجمه گوگل]با این حال، به طور کلی، شکستگی استخوان در مجموعه های استخوانی جغد کمتر از سایر گونه های شکارچی است

5. The frequencies of these breakage types are shown in columns 2 and 3 in Table
[ترجمه ترگمان]فرکانس های این انواع شکستگی در ستون ۲ و ۳ در جدول نشان داده شده است
[ترجمه گوگل]فرکانس های این نوع شکستگی در ستون های 2 و 3 جدول ذکر شده است

6. The breakage of the mandible differentiates at least four groups of predator.
[ترجمه ترگمان]شکستگی فک حداقل چهار گروه از شکارچیان را متمایز می کند
[ترجمه گوگل]شکستن اندام تحتانی حداقل چهار گروه از شکارچی را متمایز می کند

7. Results Acrolein could cause DNA strand breakage but not cause DNA, DNA, DNA, protein crosslinks of lymphocytes of human peripheral blood.
[ترجمه ترگمان]نتایج Acrolein می تواند باعث شکستگی رشته DNA شود اما نه باعث DNA، DNA، DNA، پروتئین protein از خون محیطی انسان می شود
[ترجمه گوگل]نتایج Acrolein می تواند موجب شکستن رشته DNA شود اما باعث ایجاد DNA، DNA، DNA، پروتئین های متصل به لنفوسیت های خون محیطی انسان نمی شود

8. We propose a mechanism involving breakage of the C - O bond in PO, THF and DAE.
[ترجمه ترگمان]ما یک مکانیزم شامل شکستگی پیوند C - O در PO، THF و dae را پیشنهاد می کنیم
[ترجمه گوگل]ما پیشنهاد می کنیم یک مکانیسم شامل شکستن پیوند C - O در PO، THF و DAE باشد

9. Spring Breakage. Breakage of leaf springs can result from excessive overloading, loose U Blots, loose center Bolt, an improperly operating shock absorber, or tight spring shackle.
[ترجمه ترگمان]بهار breakage breakage از چشمه های برگ ممکن است ناشی از اضافه بار بیش از حد، شل U بدون اضافه بار، یک جذب کننده شوک عملیاتی نامناسب، یا shackle فنر تنگ باشد
[ترجمه گوگل]شکستن بهار شکستن فن های برگ می تواند ناشی از اضافه بار بیش از حد، لکه های U بلوک، مرکز شل پیچ، یک غلطکی که به طور غیرمستقیم کار می کند، و یا چنگال گرد و غبار تنگ

10. Breakage occurs in the reversal period with abnormal AE and diminishing value of chaotic attractor.
[ترجمه ترگمان]breakage در دوره برگشت با f غیر عادی و ارزش رو به پایین مجذوب کننده هرج و مرج رخ می دهد
[ترجمه گوگل]خراب شدن در دوره معکوس با AE غیر طبیعی و کاهش ارزش جذب آشفته رخ می دهد

11. A : But risk of breakage is covered by marine insurance, isn't it?
[ترجمه ترگمان]ج: اما ریسک شکستگی توسط بیمه دریایی پوشانده شده است، اینطور نیست؟
[ترجمه گوگل]A اما خطر شکستن توسط بیمه دریایی پوشیده شده است، آیا این نیست؟

12. You will be held personally responsible for any loss or breakage.
[ترجمه ترگمان]شما شخصا مسئول هرگونه شکست یا شکستگی خواهید بود
[ترجمه گوگل]شما شخصا مسئول هر گونه از دست دادن و یا شکستن خواهد شد

13. Trampling Another source of modification to bone that begins soon after death is dispersal and breakage by trampling.
[ترجمه ترگمان]Trampling منبع دیگر اصلاح استخوان که به زودی پس از مرگ شروع می شود، پراکندگی و شکستگی با لگد زدن است
[ترجمه گوگل]ترومپت منبع دیگری از تغییرات در استخوان که به زودی پس از مرگ آغاز می شود، پراکندگی و شکستن آن با سقوط است

14. This type of hair tends to be naturally dry and prone to breakage, so it requires special care.
[ترجمه ترگمان]این نوع مو به طور طبیعی خشک و مستعد شکنندگی است پس نیاز به مراقبت ویژه دارد
[ترجمه گوگل]این نوع مو به طور طبیعی خشک و مستعد شکستگی است، بنابراین نیاز به مراقبت ویژه دارد

پیشنهاد کاربران

مهندسی بهداشت محیط - خرد شدن قطعات بزرگ به قطعات ریز

بودجه ی اضافی، بودجه ی خرج نشده


کلمات دیگر: