کلمه جو
صفحه اصلی

connector


معنی : اتصال، بست، رابط، متصل کننده
معانی دیگر : بست، اتصال، رابط، متصل کننده

انگلیسی به فارسی

بست، اتصال، رابط، متصل‌کننده


انگلیسی به انگلیسی

• person or thing that connects

دیکشنری تخصصی

[کامپیوتر] بست ؛ رابط
[برق و الکترونیک] دو شاخه برق، رابط متصل کننده - اتصال دهنده، رابط اصطلاحی عام در مورد وسیله مکانیکی که دو رسانا را به هم متصل می کند و مسیر رسانای کم . مقاومت و بدون درزی را به وجود می اورد . این قطعات به شکلها و ابعاد مختلفی ساخته می شوند و به وفور در سیمها و دستگاههای الکترونیکی و الکتریکی به کار می رون . عموماً اتصال دهنده ها از دو قسمت تشکیل می شوند، یک قسمت که به سر کابل یا سیم وصل می شود و قسمت مکمل آن که روی کابل پریز، یا تخته مدار قرار می گیرد . بنابر این هر رابط یا اتنصال دهنده دارای یک سر اتصال سر plug و یک سر اتصال داده ( jack ) است . امروزه، انواع متنوعی از اتصال دهنده های الکترونیکی برای کابلهای هم محور، کابل نواری، کابل چند سیمه، تخته مدارها، تلفن، قطعات صوتی، تصویری، تارهای نوری، تلویزیون کابلی و خطوط برق ارائه شده است .
[نساجی] قطعه رابط
[ریاضیات] رابط
[پلیمر] رابط

مترادف و متضاد

اتصال (اسم)
abutment, connection, connector, connectivity, junction, linkage, juncture, union, incorporation, continuity, conjunction, coupling, nexus, conjuncture, contact, connexion

بست (اسم)
connector, girth, fastening, bracket, fastener, holder, outrigger

رابط (اسم)
connector, go-between, liaison

متصل کننده (اسم)
connector, coupling, coupler, splicer

جملات نمونه

1. The top connector is for the inlet from the pump and the bottom for the outlet to the vat.
[ترجمه ترگمان]اتصال دهنده فوقانی برای ورودی پمپ و کف برای خروجی به ارزش افزوده قرار دارد
[ترجمه گوگل]اتصال بالا برای ورودی از پمپ و پایین برای خروجی به وات است

2. The connector comprises a body with two rows of insulation piercing blades.
[ترجمه ترگمان]اتصال دهنده شامل یک بدن با دو ردیف تیغه تیز عایق بندی است
[ترجمه گوگل]اتصال شامل یک بدن با دو ردیف از تیغه های عایق بندی عایق

3. If you look carefully at the connector body you will see a triangle or other marker indicating pin
[ترجمه ترگمان]اگر به دقت به بدنه رابط نگاه کنید، یک مثلث یا یک علامت دیگر را خواهید دید
[ترجمه گوگل]اگر به دقت نگاه کنید به بدن متصل شما یک مثلث و یا نشانگر دیگر نشان دادن پین را ببینید

4. Two pipes are then attached to this connector.
[ترجمه ترگمان]سپس دو لوله به این اتصال دهنده متصل می شوند
[ترجمه گوگل]سپس دو لوله به این اتصال متصل می شود

5. To fit the connector locate the appropriate position on the ribbon cable.
[ترجمه ترگمان]که در ارتباط با وصل کردن وضعیت مناسب با کابل نواری مطابقت داره
[ترجمه گوگل]برای قرار دادن محل اتصال مناسب روی کابل روبان، به جای آن قرار دهید

6. This was traced to the main power connector, where the plug hadn't been properly pushed home.
[ترجمه ترگمان]این به اتصال دهنده برق اصلی وصل شد که در آن پلاگ به درستی به سمت خانه رانده نشده بود
[ترجمه گوگل]این به اتصال قدرت اصلی، که در آن پلاگین به درستی به خانه نشسته بود، ردیابی شد

7. You then push the cable connector on to one side of the T-connector and give the lock ring a twist.
[ترجمه ترگمان]سپس اتصال دهنده کابل را به یک طرف اتصال دهنده هل داده و حلقه قفل را تغییر دهید
[ترجمه گوگل]سپس اتصال کابل را به سمت یک طرف T قرار دهید و حلقه قفل را پیچش دهید

8. Fit the swivel plus connector, and lock the sleeving on to itself with two separated overhand knots.
[ترجمه ترگمان]اتصال دهنده swivel به علاوه اتصال دهنده به خودی خود را با دو گره که از هم جدا شده اند قفل کنید
[ترجمه گوگل]اتصالات مفصل گردان را به هم متصل کنید و دوشاخه ی جدا شده را به هم وصل کنید

9. Disconnect wiring connector at engine coolant temperature sensor.
[ترجمه ترگمان]اتصال سیم های اتصال را در حس گر حرارتی موتور قطع کنید
[ترجمه گوگل]اتصال سیم کشی را در سنسور درجه حرارت خنک کننده موتور جدا کنید

10. SMA. A type of miniature coaxial connector used in situations requiring shielded cable for signal connections.
[ترجمه ترگمان]SMA نوعی از اتصالات coaxial مینیاتوری در شرایطی که از کابل پوششی برای اتصالات سیگنال استفاده می کند، استفاده می شود
[ترجمه گوگل]SMA یک نوع کانکتور کواکسی مینیاتوری مورد استفاده در شرایطی که نیاز به کابل محافظ برای اتصالات سیگنال دارد

11. High band connector, hundred mega - bit rate.
[ترجمه ترگمان]اتصال باند بالا، صد مگا بیت
[ترجمه گوگل]اتصال دهنده باند بالا، صد مگا بیت سرعت

12. All connector projects are by default in selected mode.
[ترجمه ترگمان]همه پروژه های اتصال به طور پیش فرض در حالت انتخاب شده قرار دارند
[ترجمه گوگل]همه پروژه های اتصال به طور پیش فرض در حالت انتخاب شده است

13. An electrical connector is designed to pass an electric signal from one component to another.
[ترجمه ترگمان]یک اتصال دهنده برق برای عبور یک سیگنال الکتریکی از یک جز به یک جز طراحی شده است
[ترجمه گوگل]یک اتصال الکتریکی برای عبور یک سیگنال الکتریکی از یک جزء به دیگری طراحی شده است

14. The analog data path between the connector and the analog-to-digital converter in the analog input system.
[ترجمه ترگمان]مسیر داده های آنالوگ بین اتصال دهنده و مبدل آنالوگ به دیجیتال در سیستم آنالوگ ورودی
[ترجمه گوگل]مسیر داده های آنالوگ بین کانکتور و مبدل آنالوگ به دیجیتال در سیستم ورودی آنالوگ

15. If both floppy drive lights are lit then one floppy connector is reversed.
[ترجمه ترگمان]اگر هر دو چراغ دیسک گردان روشن شوند، یک اتصال نرم معکوس می شود
[ترجمه گوگل]اگر هر دو چراغ درایو فلاپی روشن شوند، یک اتصال فلاپی متوقف می شود

دانشنامه عمومی

گیرَک. زبانزدِ تَشنیکی (فنی). هم connector و هم socket را در پارسی می شود گیرَک نامید. آنها دیسه های (شکل های) گوناگون و نر و ماده دارند.


پیشنهاد کاربران

connector ( مهندسی مخابرات )
واژه مصوب: اتصال‏دهنده
تعریف: افزاره‏ای که نقش میانای فیزیکی را برای بافه ها/ کابل هایی مثل بافه/ کابل نوری و هم‏محور ایفا می‏کند


کلمات دیگر: