کلمه جو
صفحه اصلی

hopping


معنی : رقص

انگلیسی به فارسی

hopping، رقص


انگلیسی به انگلیسی

• busy, extremely active, working vigorously; furious, very angry
extremely, highly; violently

دیکشنری تخصصی

[پلیمر] جهش(بار الکتریکی)

مترادف و متضاد

رقص (اسم)
ball, dance, dancing, hopping, frolic, haymaker, pas

جملات نمونه

1. the children were hopping around the flower bed
بچه ها دور باغچه لی لی می کردند.

2. two rabbits were hopping on the lawn
دو خرگوش روی چمن ورجه وورجه می کردند.

3. The little girl ran off, hopping and skipping as she went.
[ترجمه ترگمان]دخترک دوید، و در حین رفتن، جست وخیز کنان و جست وخیز کنان از اتاق بیرون رفت
[ترجمه گوگل]دختر کوچولو وقتی با او رفت، از خواب بیدار شد و به سرعت جست و خیز کرد

4. He was hopping from foot to foot.
[ترجمه ترگمان]از پا به پایین می پرید
[ترجمه گوگل]او از پا به پا پرید

5. She's always hopping from one project to the next.
[ترجمه ترگمان]او همیشه از یک پروژه به مرحله بعدی می پرید
[ترجمه گوگل]او همیشه از یکی از پروژه ها به بعد از آن شکار می کند

6. The children were hopping to play on the ground.
[ترجمه ترگمان]بچه ها می خواستند روی زمین بازی کنند
[ترجمه گوگل]کودکان در حال رقصیدن به زمین بودند

7. The monkey is hopping on the trees.
[ترجمه ترگمان]میمون روی درخت ها می پرد
[ترجمه گوگل]میمون روی درختان جهنمی است

8. Several frogs were hopping about on the lawn.
[ترجمه ترگمان]چند قورباغه روی چمن ها می پریدند
[ترجمه گوگل]چندین قورباغه در مورد چمن روی زمین افتادند

9. The boss is hopping mad about it and 'mad' is the operative word.
[ترجمه ترگمان]رئیس از این موضوع عصبانی است و دیوانه کلمه اجرایی است
[ترجمه گوگل]رئیس بر این عصبانی است و 'دیوانه' کلمه عملی است

10. That made me hopping mad and determined to prove him wrong.
[ترجمه ترگمان]این مرا عصبانی کرد و مصمم شد که او را اشتباه ثابت کنم
[ترجمه گوگل]این باعث شد که من روحانی و متعهد شود که او را به اشتباه ثابت کند

11. He's used to hopping the ball between his hand and ground for several times before serving the ball.
[ترجمه ترگمان]او قبلا توپ را بین دست و زمین برای چند بار قبل از خدمت به توپ تکان می داد
[ترجمه گوگل]او قبل از خدمت به توپ چند بار توپ را بین دست و زمینش پرتاب کرده است

12. Now sit still and stop hopping about, will you.
[ترجمه ترگمان]حالا بشین و در موردش حرف نزن، باشه؟
[ترجمه گوگل]حالا نشستن و متوقف کردن جهش در مورد شما خواهد شد

13. Just as well for him, because she was hopping mad.
[ترجمه ترگمان]درست به خاطر او، چون عصبانی بود
[ترجمه گوگل]درست همانطور که او برایش بود، چون دیوانه شد

14. Frequent church hopping, intermittent attendance and inappropriate outbursts of anger by the husband can also be signals.
[ترجمه ترگمان]حضور مکرر کلیسا، حضور متناوب و طغیان های نامناسب خشم توسط شوهر نیز می تواند سیگنال ها باشد
[ترجمه گوگل]کلیسای مکرر پرش، حضور مکرر و ناآرامی های ناشی از خشم شوهر نیز می تواند سیگنال باشد

پیشنهاد کاربران

ورجه وورجه، اینور و آنور پریدن، بازیگوشی کردن

Someone who is very ax active and lively

جهنده لی لی کننده

پریدن

لی لی کردن


کلمات دیگر: