1. a liberal supporter of hospitals and charitable organizations
پشتیبان دهشگر بیمارستان ها و موسسات خیریه
2. a staunch supporter
پشتیبان پر و پا قرص
3. an enthusiastic supporter of the party leader
پشتیبان پر شور رهبر حزب
4. the loyal supporter of our leader
هوادار باوفای رهبر ما
5. he was a supporter of our party and withal an excellent writer too
او از حزب ما پشتیبانی می کرد و ضمنا نویسنده ی خوبی هم بود.
6. He gained a reputation as being a staunch defender/supporter of civil rights.
[ترجمه ترگمان]او به عنوان یک مدافع وفادار و حامی حقوق مدنی شهرتی به دست آورد
[ترجمه گوگل]وی شهرت خود را به عنوان یک مدافع مدافع / مدافع حقوق مدنی به دست آورد
7. She has been a stalwart supporter of the party for many years.
[ترجمه ترگمان]او سال ها حامی قوی حزب بوده است
[ترجمه گوگل]او مدت زیادی است که طرفدار حزب است
8. He's a staunch supporter of controls on government spending.
[ترجمه ترگمان]او یکی از حامیان سرسخت کنترل مخارج دولت است
[ترجمه گوگل]او یک پشتیبان محکم کنترل هزینه های دولت است
9. You couldn't get a supporter for love or money.
[ترجمه ترگمان]شما نمی توانید حامی عشق و یا پول باشید
[ترجمه گوگل]شما نمی توانید طرفدار عشق یا پول دریافت کنید
10. He has been a lifelong supporter of the club.
[ترجمه ترگمان]او یکی از حامیان مادام العمر این باشگاه بوده است
[ترجمه گوگل]او یک پشتیبان مادام العمر از باشگاه بوده است
11. I am a football supporter and I have to often explain that I'm not one of the hooligan sort because we'll all get tarred with the same brush when there's trouble.
[ترجمه ترگمان]من یکی از طرفداران فوتبال هستم و باید توضیح دهم که من یکی از the نیستم چون وقتی دچار مشکل می شویم، همه با همان قلم مو واکس می زنند
[ترجمه گوگل]من یک هوادار فوتبال هستم و اغلب باید توضیح دهم که من یکی از نوع ننگین نیستم، زیرا وقتی که مشکلی وجود دارد، همه با همان قلم مواخته می شوند
12. He paraded himself as a loyal supporter of the party.
[ترجمه ترگمان]او خودش را به عنوان حامی وفادار حزب به نمایش گذاشت
[ترجمه گوگل]او خود را به عنوان یک وفادار وفادار حزب معرفی کرد
13. Coventry City football club counted their millionth supporter through the gates last Saturday.
[ترجمه ترگمان]باشگاه فوتبال شهر کاونتری روز شنبه گذشته یک میلیون نفر از حامیان خود را شمرد
[ترجمه گوگل]باشگاه فوتبال Coventry City، شمشیر خود را با حمایت میلیونها نفر از طریق دروازه ها در روز شنبه گذشته شمرد
14. He is a staunch supporter of amateurism.
[ترجمه ترگمان]او یکی از حامیان سرسخت of است
[ترجمه گوگل]او طرفدار قوی آماتورگری است
15. to win a supporter, friend, etc.
[ترجمه ترگمان]که حامی، دوست و غیره باشند
[ترجمه گوگل]برای برنده شدن یک طرفدار، دوست و غیره
16. She's a self-professed supporter of prison reform.
[ترجمه ترگمان]او طرفدار اصلاحات زندان بود
[ترجمه گوگل]او یک طرفدار استقبال از اصلاحات زندان است
17. He is a zealous supporter of our cause.
[ترجمه ترگمان]او یکی از حامیان سرسخت نهضت ما است
[ترجمه گوگل]او یک پشتیبان مشتاق از علت ما است