معنی : جلو گیری، بازداشت، ایست، سد
معانی دیگر : (لوله و غیره) گیر، گرفتگی، بندش، بندآمدگی، ایستش، توقف، وقفه، تعطیل، قطع، منع
stoppage
معنی : جلو گیری، بازداشت، ایست، سد
معانی دیگر : (لوله و غیره) گیر، گرفتگی، بندش، بندآمدگی، ایستش، توقف، وقفه، تعطیل، قطع، منع
انگلیسی به فارسی
جلوگیری، منع، بازداشت، سد، خط، ایست
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
• : تعریف: the act of stopping or state of being stopped.
• متضاد: continuation, start
• مشابه: cessation, halt, obstruction
• متضاد: continuation, start
• مشابه: cessation, halt, obstruction
• act of stopping, halt; something which causes a secession of movement, obstruction, blockage
when there is a stoppage, people stop working because of a disagreement with their employers.
when there is a stoppage, people stop working because of a disagreement with their employers.
دیکشنری تخصصی
[فوتبال] جلوگیری کردن
مترادف و متضاد
جلوگیری (اسم)
abatement, curb, prevention, snub, countercheck, suppression, restraint, interdict, obstruction, blockage, restriction, preservation, interdiction, debarment, forbiddance, interception, stoppage
بازداشت (اسم)
curb, arrest, detention, arrestment, deterrence, backset, dissuasion, forbiddance, stoppage
ایست (اسم)
stop, cessation, suspension, interval, standstill, stay, stand, halt, cease, close, period, timeout, caesura, flag stop, torpidity, stoppage
سد (اسم)
dyke, dike, dam, block, obstacle, barrier, wall, sluice, rampart, massif, stank, stoppage
halt, curtailment
Synonyms: abeyance, arrest, blockage, check, close, closure, cutoff, deduction, discontinuance, down, downtime, hindrance, interruption, layoff, lockout, obstruction, occlusion, shutdown, sit-down, standstill, stopping, walkout
Antonyms: beginning, continuation, go, start
جملات نمونه
1. 400 workers were involved in the stoppage.
[ترجمه ترگمان]۴۰۰ کارگر در این توقف مشارکت داشتند
[ترجمه گوگل]400 کارگر در توقف متوقف شدند
[ترجمه گوگل]400 کارگر در توقف متوقف شدند
2. Play resumed quickly after the stoppage.
[ترجمه ترگمان]بازی بعد از توقف بازی به سرعت ازسر گرفته می شود
[ترجمه گوگل]بازی پس از توقف متوقف شد
[ترجمه گوگل]بازی پس از توقف متوقف شد
3. The stoppage was called to protest against wage cuts.
[ترجمه ترگمان]این توقف برای اعتراض به کاهش دست مزد فراخوانده شد
[ترجمه گوگل]توقف به منظور اعتراض به کاهش حقوق و دستمزد اعلام شد
[ترجمه گوگل]توقف به منظور اعتراض به کاهش حقوق و دستمزد اعلام شد
4. We had five minutes of stoppage time at the end of the first half.
[ترجمه ترگمان]پنج دقیقه وقفه در پایان نیمه اول وقت داشتیم
[ترجمه گوگل]ما در پایان نیمه اول 5 دقیقه زمان توقف داشتیم
[ترجمه گوگل]ما در پایان نیمه اول 5 دقیقه زمان توقف داشتیم
5. The stoppage means some students will have to wait longer to learn whether they've secured a college place.
[ترجمه ترگمان]این توقف به این معنی است که برخی از دانش آموزان باید بیشتر صبر کنند تا بفهمند آیا یک جایگاه دانشگاهی گرفته اند یا خیر
[ترجمه گوگل]توقف به این معنی است که بعضی از دانش آموزان باید مدت بیشتری بپردازند تا یاد بگیرند که آیا یک مکان کالج را تضمین کرده اند
[ترجمه گوگل]توقف به این معنی است که بعضی از دانش آموزان باید مدت بیشتری بپردازند تا یاد بگیرند که آیا یک مکان کالج را تضمین کرده اند
6. With one exception, the right of stoppage in transit is lost in the same circumstances as is the seller's lien.
[ترجمه ترگمان]با یک استثنا، حق توقف در حمل و نقل در همان شرایطی که فروشنده به آن پرداخت می شود، از دست می رود
[ترجمه گوگل]با یک استثنا، حق متوقف شدن در حمل و نقل در شرایطی همانند محرومیت فروشنده از دست رفته است
[ترجمه گوگل]با یک استثنا، حق متوقف شدن در حمل و نقل در شرایطی همانند محرومیت فروشنده از دست رفته است
7. The stoppage was planned to coincide with the day A-level results were announced.
[ترجمه ترگمان]این توقف همزمان با نتایج روز A در نظر گرفته شد
[ترجمه گوگل]توقف این برنامه در نظر گرفته شده بود و همزمان با نتایج روز A اعلام شد
[ترجمه گوگل]توقف این برنامه در نظر گرفته شده بود و همزمان با نتایج روز A اعلام شد
8. Sylvain Wiltord pilfered a third goal deep into stoppage time after being teed up by Patrick Vieira.
[ترجمه ترگمان]Sylvain Wiltord سومین گل را پس از برخاستن از کنار پاتریک ویرا، به اوج خود رساند
[ترجمه گوگل]Sylvain Wiltord پس از اینکه پاتریک وییرا را به عنوان بهترین دوست داشت، گل سوم را به ثمر رساند
[ترجمه گوگل]Sylvain Wiltord پس از اینکه پاتریک وییرا را به عنوان بهترین دوست داشت، گل سوم را به ثمر رساند
9. But deep into first-half stoppage time, O'Leary's outstretched leg caught Yorke in full flight.
[ترجمه ترگمان]اما در طول مدت نیمه اول توقف O Leary در پرواز کامل Yorke را گرفت
[ترجمه گوگل]اما عمیق به زمان توقف در نیمه اول، اوری لی لی در حال گسترش بود و یورک را در پرواز کامل گرفت
[ترجمه گوگل]اما عمیق به زمان توقف در نیمه اول، اوری لی لی در حال گسترش بود و یورک را در پرواز کامل گرفت
10. Was he attempting to force them to a stoppage in the hopes of taking over their lease?
[ترجمه ترگمان]آیا او سعی کرده بود آن ها را به تاخیر بیندازد، به این امید که از اجاره آن ها جلوگیری کند؟
[ترجمه گوگل]آیا او در تلاش بود تا آنها را متوقف کند به امید گرفتن اجاره نامه اش؟
[ترجمه گوگل]آیا او در تلاش بود تا آنها را متوقف کند به امید گرفتن اجاره نامه اش؟
11. The plumber cleared the stoppage in the building's sewer line.
[ترجمه ترگمان]لوله کش، توقف در خط فاضلاب را صاف کرد
[ترجمه گوگل]لوله کش از توقف در خط فاضلاب ساختمان جلوگیری کرد
[ترجمه گوگل]لوله کش از توقف در خط فاضلاب ساختمان جلوگیری کرد
12. Each time the game has endured a work stoppage.
[ترجمه ترگمان]هر بار این بازی ادامه کار را تحمل کرده است
[ترجمه گوگل]هر بار بازی یک توقف کار را تحمل کرده است
[ترجمه گوگل]هر بار بازی یک توقف کار را تحمل کرده است
13. The second category is the national stoppage resulting from the breakdown of negotiations and the exhaustion of the bargaining machinery.
[ترجمه ترگمان]مقوله دوم، توقف ملی ناشی از شکست مذاکرات و فرسودگی ماشین آلات bargaining است
[ترجمه گوگل]دسته دوم، توقف ناشی از شکست مذاکرات و خستگی ماشین آلات مذاکره است
[ترجمه گوگل]دسته دوم، توقف ناشی از شکست مذاکرات و خستگی ماشین آلات مذاکره است
14. The stoppage is being organised by factory committees.
[ترجمه ترگمان]این توقف توسط کمیته های کارخانه سازماندهی شده است
[ترجمه گوگل]این توقف توسط کمیته های کارخانه سازماندهی شده است
[ترجمه گوگل]این توقف توسط کمیته های کارخانه سازماندهی شده است
کلمات دیگر: