1. a stag party
مهمانی مردانه
2. go stag
(امریکا - عامیانه) تنها به مهمانی رفتن،تنها رفتن
3. An army of stags led by a lion would be more formidable than one of lions led by a stag.
[ترجمه ترگمان]یک ارتش از گوزن های نر به وسیله یک شیر، از یکی از شیرها، formidable از شیر بود که گوزن نر آن را هدایت می کرد
[ترجمه گوگل]یک ارتش ستگدار به رهبری یک شیر می تواند بیشتر از یکی از شیرها به رهبری یک گوزن بزرگتر باشد
4. The hunter shot the stag dead.
[ترجمه ترگمان]شکارچی به گوزن نر شلیک کرد
[ترجمه گوگل]شکارچی به ضرب گلوله کشته شد
5. The hounds will soon hunt down the stag.
[ترجمه ترگمان]سگ ها به زودی گوزن را شکار می کنند
[ترجمه گوگل]اسب ها به زودی شاهزاده خانم ها را می کشند
6. The stag was now at full gallop on the springy turf.
[ترجمه ترگمان]گوزن در حال تاخت و تاز بود
[ترجمه گوگل]در حال حاضر شاهزاده خانم به طور کامل در جبهه بهار حرکت می کند
7. By Enabling Laws the Reich stag empowered the government to legislate in the name of the Reich stag.
[ترجمه ترگمان]با فعال کردن قوانین، گوزن رایش به دولت قدرت داد تا به نام گوزن نر قانون گذاری کند
[ترجمه گوگل]با تأسیس قوانین، نیروهای دولتی رایش توانستند دولت را به نام قانون اساسی رایش به تصویب برسانند
8. I heard panting like a hunted stag.
[ترجمه ترگمان]صدای نفس نفس زدن مثل یک گوزن شکار شده را شنیدم
[ترجمه گوگل]من شنیده ام که مانند یک گوزن شکار شده شنیده ام
9. The dun stag stayed back, sidestepping like a boxer.
[ترجمه ترگمان]گوزن گم شده مثل یک بوکسور عقب ماند
[ترجمه گوگل]استون دون دوباره عقب نشینی کرد، مثل یک بوکسور
10. This is supposed to be a stag party, not an annual general meeting.
[ترجمه ترگمان]این باید یه پارتی مردونه باشه نه جلسه سالانه عمومی
[ترجمه گوگل]این یک حزب استقلال است، نه جلسه عمومی سالیانه
11. The stag is a primal male creature, filled with force and dynamism.
[ترجمه ترگمان]گوزن ماده گرگ ماده ای است که پر از نیرو و طراوت است
[ترجمه گوگل]استگ یکی از موجودات مرد اولیه است که پر از نیرو و پویایی است
12. A sort of frat party / stag club atmosphere pervades Tallahassee.
[ترجمه ترگمان]یک جور جو حزب مهمانی و مهمانی که در Tallahassee نفوذ کرده بود، در Tallahassee نفوذ کرده بود
[ترجمه گوگل]نوعی چهره باشگاه حزب / استقلال برات از طلاهاسی عبور می کند
13. He leaps and plunges like a wounded stag through agonizing death throes.
[ترجمه ترگمان]از جا می پرد و مثل گوزن زخمی از میان مرگ دردناک زوزه می کشد
[ترجمه گوگل]او از جهنمی که گریبانگیرش می شود، جهش می کند
14. Of the stag party now only Jack, Charlie, George and one other remained.
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر تنها جک، چارلی، جورج و دیگری باقی مانده بودند
[ترجمه گوگل]از حزب استقلال در حال حاضر تنها جک، چارلی، جورج و یکی دیگر باقی مانده است
15. Scarcity value apart, the Stag is made of the right stuff by classic yardsticks.
[ترجمه ترگمان]مقدار کمیابی را جدا می کند، گوزن نر از ماده درست به وسیله yardsticks کلاسیک تشکیل شده است
[ترجمه گوگل]ارزش نابرابری از هم جداست، استگ با معیارهای کلاسی مناسب است