کلمه جو
صفحه اصلی

swirl


معنی : چرخش، حرکت چرخشی، چرخ خوری، باعث چرخش شدن، گشتن، گردیدن
معانی دیگر : چرخیدن، (گرداب وار) گشتن، چرخان بودن، (مثلا یخ را در آب یا آب را در لیوان) هم زدن، دور گرداندن، چرخاندن، هرچیز چرخنده، گیج بودن، گیج خوردن، حرکت دورانی یا گردابی، دورزنی، گردش، چر  خوری، باعکچرخش شدن

انگلیسی به فارسی

چرخش، چرخ خوری، حرکت چرخشی، گردیدن، گشتن، باعث چرخش شدن


چرخش، حرکت چرخشی، چرخ خوری، گردیدن، گشتن، باعث چرخش شدن


انگلیسی به انگلیسی

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: swirls, swirling, swirled
(1) تعریف: to move along or around with a whirling or spiral motion.
مترادف: eddy
مشابه: churn, circle, circulate, course, flow, gurgle, moil, spin, whirl, wind

- The river swirled around the rocks.
[ترجمه ترگمان] رودخانه دور سنگ ها می چرخید
[ترجمه گوگل] رودخانه در اطراف سنگ ها چرخید

(2) تعریف: to be or feel dizzy.
مترادف: reel, turn, whirl
مشابه: revolve, spin, sway

- My head is swirling!
[ترجمه ترگمان] ! سرم داره پیچ میخوره
[ترجمه گوگل] سر من چرخید!
فعل گذرا ( transitive verb )
• : تعریف: to impart a spiral or twisting motion to; cause to whirl.
مترادف: revolve, spin, twirl, twist, whirl
مشابه: agitate, circle, rotate, turn, wind
اسم ( noun )
مشتقات: swirlingly (adv.)
(1) تعریف: a whirling or spiral motion.
مترادف: spin, twirl, twist, whirl, whorl
مشابه: curl, revolution, roll, rotation, spiral, turn

(2) تعریف: a curving shape or line; whorl.
مترادف: curl, spiral, whorl
مشابه: bend, coil, curve, roll, twirl

- Her hair fell in swirls.
[ترجمه ترگمان] موهایش مواج شده بود
[ترجمه گوگل] موهایش در حال چرخش است

• whirling movement; curving shape, whorl, spiral
move with a spinning or whirling motion; be dizzy; cause to spin or whirl
if something swirls or if you swirl it, it moves round and round quickly. verb here but can also be used as a count noun. e.g. ...the slow swirl of the stream.

دیکشنری تخصصی

[علوم دامی] موی روی بدن یک حیوان که در جهت خلاف خواب بقیه موی بدن رشد کند .
[عمران و معماری] گرداب متحرک - چرخش - حرکت همراه با چرخش - پیچش - چکش سویسی
[آب و خاک] چرخش، چرخابه

مترادف و متضاد

چرخش (اسم)
trepan, turn, twirl, revolution, whirl, wrest, wheel, roll, tumble, evolution, rotation, wrench, spin, swirl, gyration, troll, volte-face

حرکت چرخشی (اسم)
swirl

چرخ خوری (اسم)
swirl

باعث چرخش شدن (فعل)
swirl

گشتن (فعل)
go, turn, grow, search, roll, trundle, roam, swirl, goggle, troll

گردیدن (فعل)
revolve, roam, swirl

spin around


Synonyms: agitate, boil, churn, coil, crimp, crisp, curl, eddy, purl, roil, roll, snake, surge, swoosh, twirl, whirl, whirlpool, whorl, wriggle


جملات نمونه

1. a swirl of cigarette smoke
دود چرخان سیگار

2. Swirl a little oil around the frying pan.
[ترجمه ترگمان]کمی روغن اطراف ماهی تابه بریزید
[ترجمه گوگل]روغن کمی را در اطراف پخت سرخ کنید

3. Rumours of a takeover began to swirl around the stock markets.
[ترجمه ترگمان]شایعات مربوط به این تصاحب شروع به چرخیدن دور بازار سهام کردند
[ترجمه گوگل]شایعاتی مبنی بر جذب شدن در بازار سهام آغاز شد

4. The truck went by in a swirl of dust.
[ترجمه ترگمان]کامیون از گرد و خاک گذشت
[ترجمه گوگل]کامیون با چرخش گرد و غبار حرکت کرد

5. He breathes out a swirl of cigarette smoke.
[ترجمه ترگمان]دود سیگارش را بیرون می کشد
[ترجمه گوگل]او از یک سیگاری سیگار عبور می کند

6. The dancers left the stage in a swirl of skirts.
[ترجمه En.Ahkami] رقاصان صحنه را با چرخش دامن ترک کردند.
[ترجمه ترگمان]رقاصان صحنه را با چرخش دامن از صحنه بیرون کردند
[ترجمه گوگل]رقصنده صحنه را در یک چرخش دامن ها ترک کرد

7. Dancers spun in a swirl of skirts.
[ترجمه ترگمان] هوا معلق بود
[ترجمه گوگل]رقصنده در چرخشی از دامن چرخید

8. Please help me to swirl the car;I cant't start it.
[ترجمه ترگمان]لطفا به من کمک کن تا ماشین را دور کنم؛ نمی توانم آن را شروع کنم
[ترجمه گوگل]لطفا به من کمک کنید تا ماشین را چرخانید؛ من نمی توانم آن را شروع کنم

9. She danced with a swirl of her skirt.
[ترجمه ترگمان]با چرخش دامنش می رقصید
[ترجمه گوگل]او با چرخش دامنش رقصید

10. Swirl this mixture over the custard.
[ترجمه ترگمان]این مخلوط را روی نون تست کنید
[ترجمه گوگل]این مخلوط را بر روی شیرینی پزی بچرخانید

11. To follow Bavarian creams and chocolate chestnut swirl.
[ترجمه ترگمان] برای دنبال کرم Bavarian و swirl شکلاتی
[ترجمه گوگل]برای پیروی از کرم Bavarian و شکلات شاه بلوط

12. She turned on the tap and watched water swirl into the drain.
[ترجمه En.Ahkami] او شیر آب را باز کرد و چرخیدن آب به داخل آبراه را تماشا کرد.
[ترجمه ترگمان]او برگشت و آب را تماشا کرد
[ترجمه گوگل]او شیر را روشن کرد و آب را به زهد نگاه کرد

13. Frankie knew every gilded swirl and cherub, every plaster rose, every painted bulb in each of the hanging light-fittings.
[ترجمه ترگمان]فرانکی هر چرخش طلایی و فرشتگان را می شناخت، هر تکه گچ هر یک از هر لامپ را در هر یک از قسمت های چراغ دار آویخته بود
[ترجمه گوگل]فرانکی هر گونه چرخش طلایی و کروبی، هر گیاه گل رز، هر لامپ رنگی در هر یک از اتصالات سبک آویزان را می شناخت

14. Barbara Walters found time the week before her swirl of Inaugural engagements as the date of Sen.
[ترجمه ترگمان]باربارا Walters هفته پیش از دور شدن از engagements Inaugural به عنوان تاریخ سناتور تعیین شد
[ترجمه گوگل]باربارا والترز وقتی هفته پیش از برگزاری مراسم افتتاحیه به عنوان تاریخ سن انتخاب شد

15. Snowflakes swirl around in front of my window, and slowly, imperceptibly, they mat down the leaves and the grass.
[ترجمه ترگمان]Snowflakes در برابر پنجره من می چرخند و آهسته، به طور نامحسوس، برگ ها و علف ها را به زمین می کشند
[ترجمه گوگل]برفها در مقابل پنجره من چرخیدند و به آرامی، ناگهان، آنها برگ و چمن را پایین انداختند

Around the bend of the river, the water swirled and frothed.

در اطراف خم رودخانه آب می‌چرخید و کف می‌کرد.


With a spoon, she kept swirling the ice in her drink.

با قاشق، یخ توی مشروب خود را دور می‌گرداند.


a swirl of cigarette smoke

دود چرخان سیگار


پیشنهاد کاربران

کردش، جرخش، کیج شدن

کلاپیسه شدن ( در مورد چشم )

چرخیدن . چرخاندن . چرخش

ابر و باد هم گاهی اوقات شاید درست باشه
مثل swirl pattern
طرح ابر و بادی


کلمات دیگر: