کلمه جو
صفحه اصلی

porter


معنی : ابجو، باربر، حامل، حمال، حاجب، دربان، آبجو پورتر، ناقل امراض
معانی دیگر : سرایدار، (ایستگاه راه آهن یا هتل و غیره) باربر، چمدان کش، (رستوران و بانک و فروشگاه و غیره) مامور نظافت، مستخدم، فراش، (راه آهن) مستخدم قطار، پیشخدمت، حمالی کردن، حمل کردن، ناقل امرا­

انگلیسی به فارسی

حمالی کردن، حمل کردن، ابجو، دربان، حاجب، باربر،حمال، ناقل امراض، حامل


دستگیره، باربر، دربان، حمال، ابجو، آبجو پورتر، حاجب، حامل، ناقل امراض


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: one who carries luggage for travelers at a station or hotel.

(2) تعریف: one who serves passengers aboard a train.
اسم ( noun )
• : تعریف: a dark malt ale whose color is achieved by drying the malt at a high temperature.
مشابه: stout

• one who carries parcels; doorman, concierge; type of dark beer; (british) janitor
a porter is a person whose job is to be in charge of the entrance of a building such as a hotel.
a porter is also a person whose job is to carry things, for example passengers' luggage at a railway station.

دیکشنری تخصصی

[] باربر

مترادف و متضاد

ابجو (اسم)
ale, beer, gill, porter, hop

باربر (اسم)
backer, porter, coolie

حامل (اسم)
porter, transport, bearer, carrier, vehicle, vector, conveyor, stave, conveyer

حمال (اسم)
porter, coolie, carrier

حاجب (اسم)
chamberlain, porter, curtain, eyebrow, doorkeeper

دربان (اسم)
porter, janitor, doorkeeper, concierge, doorman

آبجو پورتر (اسم)
porter

ناقل امراض (اسم)
porter

person who serves as attendant, caretaker


Synonyms: baggage carrier, bearer, bellhop, carrier, concierge, doorkeeper, doorperson, gatekeeper, janitor, redcap, skycap, transporter


جملات نمونه

1. I will ask a porter to carry the baggages for me.
[ترجمه Srwa] از یک باربر خواهم خواست که چمدان هایم را برایم حمل کند
[ترجمه ترگمان]از دربان تقاضا خواهم کرد که از او پرستاری نماید
[ترجمه گوگل]من از یک متقلب درخواست خواهم کرد که کیف های من را بپوشانم

2. The porter distributes incoming letters to the offices.
[ترجمه ترگمان]دربان نامه را به دفاتر ثبت می کند
[ترجمه گوگل]حمل کننده نامه های ورودی را به دفاتر توزیع می کند

3. A porter relieved her of the three large cases she had been pushing on a trolley.
[ترجمه ترگمان]دربان او را از سه پرونده بزرگ که چرخ دستی می راند رها کرد
[ترجمه گوگل]یک متقلب او را از سه مورد بزرگ او که در یک وانت چرخانده شده اند، رفع کرد

4. It's hard to generalize about Cole Porter because he wrote so many great songs that were so varied.
[ترجمه ترگمان]تعمیم در مورد کول پورتر سخت است، زیرا بسیاری از آهنگ های عالی را نوشت که بسیار متنوع بودند
[ترجمه گوگل]کول پورته بسیار دشوار است زیرا بسیاری از آهنگ های بزرگ که خیلی متفاوت بودند نوشتند

5. The porter was weighed down by all the luggage.
[ترجمه ترگمان]دربان همه چمدان ها را زیر و رو کرده بود
[ترجمه گوگل]دستگیره توسط همه چمدان ها وزن شده بود

6. The head porter is responsible for the supervision and allocation of duties.
[ترجمه ترگمان]سرپرست مسئول نظارت و تخصیص وظایف است
[ترجمه گوگل]سرپرست مسئول نظارت و تخصیص وظایف است

7. He gave the porter a tip.
[ترجمه ترگمان]به دربان انعام داد
[ترجمه گوگل]او به بندر نوک داد

8. Piquancy was added to the situation because Dr Porter was then on the point of marrying Hugh Miller.
[ترجمه ترگمان]piquancy به این وضعیت افزوده شد، زیرا در آن زمان دکتر پورتر قصد ازدواج با هیو میلر را داشت
[ترجمه گوگل]پیکوانتی به این وضعیت افزوده شد، زیرا دکتر Porter در حال حاضر در مورد ازدواج با هوگو میلر است

9. The porter, however, could not understand me.
[ترجمه ترگمان]اما دربان متوجه من نشد
[ترجمه گوگل]متصدی، با این حال، نمی تواند مرا درک کند

10. The porter had to force the window open every morning.
[ترجمه ترگمان]دربان مجبور بود هر روز صبح پنجره را باز کند
[ترجمه گوگل]دستگیره مجبور شد که هر روز صبح پنجره را باز کند

11. Pull pints of porter for the men off the ship.
[ترجمه ترگمان]pints را برای مردان از کشتی بیرون بکشید
[ترجمه گوگل]پین های حمل کننده را برای مردان از کشتی بکشید

12. The porter expects a gratuity.
[ترجمه ترگمان]دربان هم از انعام خوشش می آید
[ترجمه گوگل]متصدی منتظر جبران خسارت است

13. The hall porter was feeling hard done by at having to extend his shift.
[ترجمه ترگمان]تالاربان از این که مجبور بود به نوبت کارش را طولانی تر کند، احساس ناراحتی می کرد
[ترجمه گوگل]در حالیکه نیاز به افزایش تغییرات خود را داشت، کارکنان سالن احساس سختی میکردند

14. The hotel porter will get you a taxi.
[ترجمه ترگمان] دربان هتل برات تاکسی میگیره
[ترجمه گوگل]اتوبوس هتل به شما یک تاکسی می دهد

15. On arriving at the station, we hailed a porter to carry the bags.
[ترجمه ترگمان]چون به ایستگاه رسیدند، دربان را صدا زدیم تا کیسه ها را حمل کنند
[ترجمه گوگل]در هنگام ورود به ایستگاه، ما حمل کننده را برای حمل کیف حمل کردیم

پیشنهاد کاربران

A person who carries your luggage

حمل بار، بار بردن.

بارکش - فردی که شغلش حمل بار سایرین ( در فرودگاه ها، هتل ها، مجتمع های بزرگ و . . . ) است.

porter ( گردشگری و جهانگردی )
واژه مصوب: چمدان بَر
تعریف: شخصی که چمدان و بار و بُنة مسافران را در فرودگاه ها و ایستگاه های قطار و مهمانخانه ها حمل می کند


کلمات دیگر: