کلمه جو
صفحه اصلی

breeches


معنی : شلوار، تنبان، نیم شلواری
معانی دیگر : شلوار تنگی که تا زیر زانو می آمد، زیرشلواری تنگ (زمستانی)

انگلیسی به فارسی

شلوار، تنبان، نیم شلواری


نیم‌شلواری، (در گفت‌وگو) شلوار، تنبان


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: (used with a pl. verb) trousers that reach to the knee; knickers.

(2) تعریف: any trousers. (See britches.)

• pants
breeches are trousers which reach as far as your knees.

دیکشنری تخصصی

[نساجی] شلوار - شلوارک
[] نیم شلوار

مترادف و متضاد

شلوار (اسم)
breeches, pants, trousers, britches, pantaloon, gaskin

تنبان (اسم)
breeches, trousers

نیم شلواری (اسم)
breeches

جملات نمونه

1. riding breeches
شلوار سوارکاری،شلوار اسب سواری

2. too big for one's breeches
(عامیانه) پر رو،پر تمنا،پر توقع،کسی که پا را از گلیم خود درازتر کند،پر مدعا

3. The basic forms of jacket, vest, and breeches developed slowly.
[ترجمه ترگمان]شکل های پایه ای نیم تنه، جلیقه و شلوار به کندی رشد می کرد
[ترجمه گوگل]اشکال اساسی ژاکت، جلیقه و شلوارها به آرامی توسعه یافت

4. Leprechauns usually wear a cocked hat, breeches, and shoes with large buckles.
[ترجمه ترگمان]Leprechauns Leprechauns معمولا کلاه و شلوار و کفش با سگک های بزرگ به تن می کرد
[ترجمه گوگل]Leprechauns معمولا یک کلاه کتک زدن، شلوار، و کفش با بوککلین بزرگ می پوشند

5. Some still wore knee breeches, but tightly-fitting pantaloons buttoned round the ankle over the white silk socks were permitted.
[ترجمه ترگمان]بعضی از آن ها هنوز شلوار پا به پا داشتند، اما شلوار تنگ و چسبان که تا قوزک پا تا قوزک پا بسته شده بود اجازه داده شد
[ترجمه گوگل]بعضی از آنها هنوز هم شلوارهای زانو داشتند، اما پنتولونهای محکم که روی مچ پا پیچیده بودند، بیش از جورابهای ابریشم سفید مجاز بودند

6. The riding breeches £30 and the new pair of riding boots £22
[ترجمه ترگمان]شلوار سوارکاری ۳۰ پوند و یک جفت چکمه جدید ۲۲ پوند
[ترجمه گوگل]شلوار جین 30 پوند و جفت سوار جدید 22 پوند

7. Quickly she pulled on the breeches.
[ترجمه ترگمان]به سرعت شلوار را پوشید
[ترجمه گوگل]او به سرعت بر روی شلوار کشیده شد

8. Matthew had changed from his breeches into slacks and a blue check sports shirt.
[ترجمه ترگمان]متیو از شلوار جینش بیرون امده بود شلوار گشاد شده بود و یک پیراهن ورزشی آبی را چک می کرد
[ترجمه گوگل]متی از لباس هایش به زانوهایش تغییر داد و پیراهن ورزشی آبی را تغییر داد

9. Indeed, the colour of your breeches is very important, at least, if the rules are anything to go by.
[ترجمه ترگمان]در حقیقت رنگ شلوار شما بسیار مهم است، حداقل اگر قواعد چیزی باشد که باید پیش بروید
[ترجمه گوگل]در واقع، رنگ شلوارهای خود بسیار مهم است، حداقل اگر قاعده هر چیزی باشد که باید باشد

10. He sniffed the breeches and wrinkled his nose.
[ترجمه ترگمان]شلوار را بو کشید و بینی اش را چین داد
[ترجمه گوگل]او شلوار را خراب کرد و صورتش را چروک کرد

11. She wore a well-used wax jacket over tight breeches and riding top boots.
[ترجمه ترگمان]کت کهنه ای به تن داشت که با شلوار تنگ و چکمه های سواری پوشیده شده بود
[ترجمه گوگل]او یک کت مومی با استفاده از لباسهای تنگ و چکمه های بالا را پوشید

12. Would you wear white breeches for general riding?
[ترجمه ترگمان]آیا شما شلوار سواری سفید به تن دارید؟
[ترجمه گوگل]آیا می خواهید لباس های سفید را به طور کلی سواری کنید؟

13. He was dressed neatly enough in grey breeches, white shirt and an ill-fitting blue coat, but was barefoot.
[ترجمه ترگمان]کت و شلوار خاکستری به تن داشت، پیراهن سفید پوشیده بود و کت آبی تنش بود، اما پابرهنه بود
[ترجمه گوگل]او به اندازه کافی در لباس های خاکستری، پیراهن سفید و کت آبی ناهموار پوشیدنی بود، اما پابرهنه بود

14. The boy put on his breeches and went out for a ride.
[ترجمه ترگمان]پسر شلوار خود را پوشید و برای گردش بیرون رفت
[ترجمه گوگل]پسر بچه ها را روی شانه های خود گذاشت و برای سواری رفت

اصطلاحات

too big for one's breeches

(عامیانه) پر رو، پر تمنا، پر توقع، کسی که پا را از گلیم خود درازتر کند، پر مدعا


پیشنهاد کاربران

He is too big for he's breechs. . . . خودبزرگ بینی. حرق های گنده ترازدهان خودزدن


کلمات دیگر: