1. a hero named ashkboos
دلیری که بد نام او اشکبوس
2. a hero who saved two children from drowning
قهرمانی که دو کودک را از غرق شدن رهانید.
3. the hero seized the girl in his arms
قهرمان دختر را محکم در آغوش کشید.
4. the hero was worshipped as the navel of the world
قهرمان را به عنوان مرکز ثقل زمین مورد نیایش قرار می دادند.
5. a national hero imaged in bronze on a village green
یک قهرمان ملی که مجسمه اش را در چمنزار دهکده برپا کرده بودند
6. rustam is the hero of shahnameh
رستم قهرمان شاهنامه است
7. paul newman was her hero
پل نیومن مرد مورد ستایش او بود.
8. rustam is iran's epical hero
رستم قهرمان حماسه ای ایران است.
9. rustam was a legendary hero
رستم یک قهرمان افسانه ای بود.
10. in the next sequence, the hero marries the girl
در صحنه ی بعدی قهرمان با آن دختر ازدواج می کند.
11. to pay homage to a hero
از یک قهرمان تجلیل کردن
12. at the end of the film, the hero is killed by the enemy
در پایان فیلم شخصیت اصلی توسط دشمن کشته می شود.
13. the courage that stamped him as a hero
شجاعتی که او را به عنوان قهرمان مشخص می کرد
14. In stories the doomed hero is usually saved at the last minute by some stroke of fortune, but almost always his sense of values is changed. he becomes more appreciative of the meaning of life and its permanent spiritual values. It hasoften been noted that those who live, or have lived, in the shadow of death bring a mellow sweetness to everything they do.
[ترجمه ترگمان]در داستان هایی که قهرمان محکوم به فنا شده معمولا در آخرین دقیقه با کمی شانس نجات داده می شود، اما تقریبا همیشه حس ارزش های او تغییر کرده است او از معنای زندگی و ارزش های معنوی دائمی آن قدردانی می کند به این نکته اشاره شده است که آن هایی که زندگی می کنند یا زندگی کرده اند، در سایه مرگ شیرین و شیرین به هر کاری که می کنند می آورند
[ترجمه گوگل]در داستان ها قهرمان محکوم شده است که در آخرین لحظه با برخی از ضربه ثروت ذخیره می شود، اما تقریبا همیشه حس گرایی هایش تغییر می کند او از معنای زندگی و ارزشهای معنوی دائمی خود قدردانی می کند به شدت ذکر شده است که کسانی که در سایه مرگ زندگی می کنند یا زندگی می کنند، به خاطر همه چیزهایی که دارند انجام می دهند
15. The hero was feted wherever he went.
[ترجمه ترگمان]قهرمان هر جا که می رفت جشن گرفته می شد
[ترجمه گوگل]قهرمان هر جا که بود رفت
16. We prefer to die a hero, rather than live a slave.
[ترجمه ترگمان]ما ترجیح می دهیم که یک قهرمان بمیریم، به جای اینکه یک برده زندگی کنیم
[ترجمه گوگل]ما ترجیح می دهیم یک قهرمان را بکشیم، نه یک برده
17. Danger did not daunt the hero.
[ترجمه ترگمان]خطر، قهرمان را نمی ترساند
[ترجمه گوگل]خطر قهرمان را ترسانده بود
18. Teenager Matt Brown is being hailed a hero for saving a young child from drowning.
[ترجمه ترگمان]نوجوان (مت براون)در حال ستایش از یک قهرمان برای نجات کودکی از غرق شدن است
[ترجمه گوگل]نوجوان مت براو به عنوان یک قهرمان برای صرفه جویی در یک کودک جوان از غرق شدن تقدیر می شود
19. Odysseus was a legendary Greek hero.
[ترجمه ترگمان]Odysseus یک قهرمان افسانه ای یونان بود
[ترجمه گوگل]اودیسه یونانی قهرمان افسانه ای بود
20. The hero of the film finally finds his true self.
[ترجمه ترگمان]قهرمان این فیلم نهایتا \"خود\" خود را پیدا می کند
[ترجمه گوگل]قهرمان فیلم در نهایت خود واقعی خود را پیدا می کند