کلمه جو
صفحه اصلی

hero


معنی : مبارز، دلاور، قهرمان، مجاهد، گرد، یل، پهلوان داستان
معانی دیگر : (به ویژه مرد) قهرمان، کهرمان، شخص مورد تحسین، ستوده مرد، شخصیت اصلی داستان (یا فیلم یا نمایشنامه و غیره)، قهرمان فیلم (و غیره)، (اسطوره ها و افسانه ها) مرد دلیر و نیرومندی که نسب او به خدایان می رسید و پس از مرگ پرستش می شد، جهان پهلوان، شیرمرد، شخصیت اصلی هر رویداد، (افسانه ی یونان) هرو (راهبه ی ونوس که لاندر به خاطر عشق او در دریا غرق شد)

انگلیسی به فارسی

قهرمان، پهلوان، یَل


(داستان و غیره) قهرمان، شخصیت اصلی


قهرمان، دلاور، یل، گرد، پهلوان داستان، مبارز، مجاهد


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: heroes
(1) تعریف: one who demonstrates great courage and nobility, esp. one who is considered a model or ideal.
مترادف: idol, paladin, valiant
متضاد: coward
مشابه: brave, cavalier, champion, chevalier, exemplar, gallant, ideal, legend, model, rescuer, victor, warrior

(2) تعریف: the primary male character of a play, poem, story, or novel.
مشابه: headliner, lead, principal, protagonist, star, title role

(3) تعریف: in mythology, a male figure who achieves great deeds or is regarded as a god.
مترادف: god
مشابه: deity, demigod, divinity, immortal

• very brave person, one who has committed a courageous act; primary male character (of a story, play, etc.); male character who commits great deeds and is regarded as a god (classical mythology); priestess of aphrodite (greek mythology)
the hero of a book, play, or film is its main male character.
a hero is also someone who has done something brave or good and is admired by a lot of people.
if you describe a man as your hero, you mean that you admire him greatly.

مترادف و متضاد

مبارز (اسم)
adversary, warrior, combatant, champion, hero

دلاور (اسم)
warrior, hero, knight

قهرمان (اسم)
champion, hero, champ, knight, victor, world beater

مجاهد (اسم)
devotee, warrior, champion, hero, zealot

گرد (اسم)
hero, compass, powder, flour

یل (اسم)
hero

پهلوان داستان (اسم)
hero

submarine sandwich


Synonyms: grinder, hoagie, sub, submarine, torpedo


brave person; champion


Synonyms: ace, adventurer, celebrity, combatant, conqueror, daredevil, demigod, diva, exemplar, gallant, god, goddess, great person, heavy, ideal, idol, lead, leading person, lion, martyr, model, paladin, person of the hour, popular figure, prima donna, principal, protagonist, saint, star, superstar, tin god, victor, worthy


جملات نمونه

1. a hero named ashkboos
دلیری که بد نام او اشکبوس

2. a hero who saved two children from drowning
قهرمانی که دو کودک را از غرق شدن رهانید.

3. the hero seized the girl in his arms
قهرمان دختر را محکم در آغوش کشید.

4. the hero was worshipped as the navel of the world
قهرمان را به عنوان مرکز ثقل زمین مورد نیایش قرار می دادند.

5. a national hero imaged in bronze on a village green
یک قهرمان ملی که مجسمه اش را در چمنزار دهکده برپا کرده بودند

6. rustam is the hero of shahnameh
رستم قهرمان شاهنامه است

7. paul newman was her hero
پل نیومن مرد مورد ستایش او بود.

8. rustam is iran's epical hero
رستم قهرمان حماسه ای ایران است.

9. rustam was a legendary hero
رستم یک قهرمان افسانه ای بود.

10. in the next sequence, the hero marries the girl
در صحنه ی بعدی قهرمان با آن دختر ازدواج می کند.

11. to pay homage to a hero
از یک قهرمان تجلیل کردن

12. at the end of the film, the hero is killed by the enemy
در پایان فیلم شخصیت اصلی توسط دشمن کشته می شود.

13. the courage that stamped him as a hero
شجاعتی که او را به عنوان قهرمان مشخص می کرد

14. In stories the doomed hero is usually saved at the last minute by some stroke of fortune, but almost always his sense of values is changed. he becomes more appreciative of the meaning of life and its permanent spiritual values. It hasoften been noted that those who live, or have lived, in the shadow of death bring a mellow sweetness to everything they do.
[ترجمه ترگمان]در داستان هایی که قهرمان محکوم به فنا شده معمولا در آخرین دقیقه با کمی شانس نجات داده می شود، اما تقریبا همیشه حس ارزش های او تغییر کرده است او از معنای زندگی و ارزش های معنوی دائمی آن قدردانی می کند به این نکته اشاره شده است که آن هایی که زندگی می کنند یا زندگی کرده اند، در سایه مرگ شیرین و شیرین به هر کاری که می کنند می آورند
[ترجمه گوگل]در داستان ها قهرمان محکوم شده است که در آخرین لحظه با برخی از ضربه ثروت ذخیره می شود، اما تقریبا همیشه حس گرایی هایش تغییر می کند او از معنای زندگی و ارزشهای معنوی دائمی خود قدردانی می کند به شدت ذکر شده است که کسانی که در سایه مرگ زندگی می کنند یا زندگی می کنند، به خاطر همه چیزهایی که دارند انجام می دهند

15. The hero was feted wherever he went.
[ترجمه ترگمان]قهرمان هر جا که می رفت جشن گرفته می شد
[ترجمه گوگل]قهرمان هر جا که بود رفت

16. We prefer to die a hero, rather than live a slave.
[ترجمه ترگمان]ما ترجیح می دهیم که یک قهرمان بمیریم، به جای اینکه یک برده زندگی کنیم
[ترجمه گوگل]ما ترجیح می دهیم یک قهرمان را بکشیم، نه یک برده

17. Danger did not daunt the hero.
[ترجمه ترگمان]خطر، قهرمان را نمی ترساند
[ترجمه گوگل]خطر قهرمان را ترسانده بود

18. Teenager Matt Brown is being hailed a hero for saving a young child from drowning.
[ترجمه ترگمان]نوجوان (مت براون)در حال ستایش از یک قهرمان برای نجات کودکی از غرق شدن است
[ترجمه گوگل]نوجوان مت براو به عنوان یک قهرمان برای صرفه جویی در یک کودک جوان از غرق شدن تقدیر می شود

19. Odysseus was a legendary Greek hero.
[ترجمه ترگمان]Odysseus یک قهرمان افسانه ای یونان بود
[ترجمه گوگل]اودیسه یونانی قهرمان افسانه ای بود

20. The hero of the film finally finds his true self.
[ترجمه ترگمان]قهرمان این فیلم نهایتا \"خود\" خود را پیدا می کند
[ترجمه گوگل]قهرمان فیلم در نهایت خود واقعی خود را پیدا می کند

heroes of the battle of Chaldoran

قهرمانان نبرد چالدران


to receive a hero's welcome

خوش‌آمدی درخور یک قهرمان دریافت کردن


to die a hero's death

همچون قهرمان جان خود را باختن


A hero who saved two children from drowning.

قهرمانی که دو کودک را از غرق شدن رهانید.


At the end of the film, the hero is killed by the enemy.

در پایان فیلم شخصیت اصلی توسط دشمن کشته می‌شود.


Rustam is the hero of Shahnameh.

رستم قهرمان شاهنامه است.


دانشنامه عمومی

کَهرَمان، قهرمان.


پیشنهاد کاربران

قهرمان. دلاور

قهرمان

قهرمان ، مبارز

قهرمان زندگی

دلیر

قهرمان _ اسطوره

سوپر قهرمان


قهرمان ، شجاع، دلیر ، دلاور ، اسطوره ، ناجی ،

شیرمرد

قهرمان ( شخص )

قهرمان ، فردی که بر یک سری چیزی یا کسی پیروز شده باشد، پیروز

قهرمان
مبارز
دلاور
پهلوان

در مبحث طراحی وب Hero Component به کامپوننتی گفته میشه که پایین navigation bar هست و شامل بنر و یک توضیح ( content ) هست.
که به hero component هم banner component هم میگن.
مثل این عکس
https://css - tricks. com/wp - content/uploads/2018/10/hero - 03. png


Hero: قهرمان
Super hero: ابر قهرمان


Someone who saves the life or property of someone or people


hero ( noun ) = idol ( noun )
به معناهای : معشوق، محبوب، قهرمان

Hero: قهرمان مرد
Heroine: قهرمان زن

: Hero to zero
a situation in which someone changes quickly from being very popular or successful to being very unpopular or unsuccessful:
همون از عرش به فرش افتادن ما در زبان فارسی یا از اوج عزت به حضیض ذلت

hero ( سینما و تلویزیون )
واژه مصوب: قهرمان 2
تعریف: 1. شخصیت اصلی سوگنامه‏های یونان باستان و دورۀ کلاسیک که کم وبیش از صفاتی چون دلاوری، اشراف‏زادگی، زیبایی، جوانی و آشنایی با آداب عاشقی برخوردار است|||2. شخصیت اصلی نمایش یا فیلم

Heroine قهرمان مونث
Hero قهرمان مذکر

برای یادسپاری اسانتر بیاییم با کلمات بازی کنیم:
hero= he row
او ردیف است.
یعنی چه؟ یعنی قهرمان است.
( به همین سادگی به همین خوشمزگی )


کلمات دیگر: