کلمه جو
صفحه اصلی

homemaker


معنی : خانه دار، اداره کننده خانه
معانی دیگر : کدبانو، اداره کننده خانه زن یا مادر

انگلیسی به فارسی

خانه دار، اداره کننده خانه (زن یا مادر)


خانه دار، اداره کننده خانه


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: one whose main occupation is the care of a household.

• housewife, househusband, one who manages a home

مترادف و متضاد

خانه دار (اسم)
host, economist, housekeeper, homemaker, householder, thrifty host

اداره کننده خانه (اسم)
homemaker

جملات نمونه

1. my mother was a great homemaker
مادرم خانه دار فوق العاده ای بود.

2. my mother was a real homemaker
مادرم واقعا کدبانو بود.

3. Homemakers improve their food and nutrition knowledge, food shopping and budget management skills, and dietary practices.
[ترجمه ترگمان]آن ها غذای خود را افزایش می دهند و دانش غذایی، مهارت های مدیریت مواد غذایی، و شیوه های رژیم غذایی را بهبود می بخشند
[ترجمه گوگل]مواد شوینده خانگی مواد غذایی و دانش تغذیه، مهارت های خرید غذایی و مدیریت بودجه و شیوه های تغذیه را بهبود می بخشد

4. For years she was a homemaker raising three children.
[ترجمه ترگمان]سال ها بود که او یک زن خانه دار بود که سه بچه را پرورش می داد
[ترجمه گوگل]برای سالها او یک زن خانه دار بود که سه فرزند داشت

5. Sorry frustrated homemakers - and take heart, luncheon tycoons - that's not quite true.
[ترجمه ترگمان]ببخشید خانم frustrated و دل خوش، tycoons، این خیلی درست نیست
[ترجمه گوگل]متاسفانه خانم های ناخوشایند متاسف هستند - و قهرمانان، غواصان ناهار را می گیرند - این کاملا درست نیست

6. Terri had become a homemaker since I last saw her.
[ترجمه ترگمان]از آخرین باری که دیدمش تری خانه دار بود
[ترجمه گوگل]Terri از زمانی که من آخرین بار او را دیدم تبدیل به یک خانه دار شدم

7. There are more business people and other professionals, homemakers and clergy in the Lone Star brigade.
[ترجمه ترگمان]افراد حرفه ای بیشتری وجود دارند و افراد حرفه ای دیگر، homemakers و روحانی در تیپ Lone استار
[ترجمه گوگل]افراد کسب و کار بیشتر و سایر حرفه ای ها، خانه داران و روحانیت در تیپ ستاره ای ستاره ای وجود دارد

8. So why is homemaker Toshio Someya so happy?
[ترجمه ترگمان]خوب، این زن خانه دار آیا این قدر خوشحال است؟
[ترجمه گوگل]پس چرا خانم توشیو عزیزا خیلی خوشحال است؟

9. Traders talked about tariffs and homemakers about tea.
[ترجمه ترگمان]تاجران در مورد تعرفه ها و homemakers درباره چای صحبت کردند
[ترجمه گوگل]معامله گران در مورد تعرفه ها و خانه داران درباره چای صحبت کردند

10. Likewise we recognize that pre-feminist homemakers were encouraged to stand by, and lie beneath, their men.
[ترجمه ترگمان]به همین ترتیب، ما می دانیم که homemakers از پیش فمینیستی تشویق شده اند که بایستند و زیر پا بایستند
[ترجمه گوگل]به همین ترتیب، ما متوجه می شویم که خانه سازان پیش از فمینیست تشویق شدند که مردان خود را در برابر مردان قرار دهند

11. Samantha Caine, suburban homemaker, is the ideal mom to her 8 year old daughter Caitlin.
[ترجمه ترگمان]سامانتا کین، خانه دار حومه شهر، مادر ایده آلی برای (Caitlin)دختر ۸ ساله خود است
[ترجمه گوگل]سامانتا کین، خانه ساز حومه، مادر ایده آل برای دختر 8 ساله کایتلین است

12. The happy homemaker and the contented darky are both stereotypes produced by prejudice.
[ترجمه ترگمان]یک زن خانه دار شاد و یک سیاه راضی، هر دو stereotypes هستند که به وسیله تعصب تولید می شود
[ترجمه گوگل]خانم خوش شانس و تیره دلپذیر هر دو کلیشه های تولید شده توسط تعصب است

13. Mom is a fulltime homemaker, and teaches Darli and I.
[ترجمه tinabailari] مادرم یک خانه دار تمام وقت است و به من و دارلی آموزش میدهد 🔃🔃🔃
[ترجمه ترگمان]مادر یک زن خانه دار تمام وقت است و به من و من یاد می دهد
[ترجمه گوگل]مادرم یک خانه دار تمام وقت است و به Darli و I می آموزد

14. My mother is usually the homemaker.
[ترجمه ترگمان]مادرم همیشه زن خانه دار است
[ترجمه گوگل]مادر من معمولا خانه دار است

My mother was a great homemaker.

مادرم خانه‌دار فوق‌العاده‌ای بود.


پیشنهاد کاربران

خانه دار

خانه دار ( داشتن خانه ) - خانه دار ( شغل )

زن خانه دار


کلمات دیگر: