1. her sole felicity were her children
یگانه خوشی او بچه هایش بودند.
2. his sole discontent was the lack of a job
یگانه علت ناخشنودی او نداشتن شغل بود.
3. his sole heir
تنها وارث او
4. his sole purpose in coming
یگانه منظور او از آمدن
5. our sole polestar in rebuilding the country. . .
یگانه رهنمون ما در امر باز سازی کشور. . .
6. the sole right of publication
حق انحصاری چاپ
7. to sole a shoe
کفش را تخت انداختن
8. nowadays, his sole preoccupation is money
این روزها یگانه فکر و ذکر او پول است.
9. this bad-tempered man's sole redeeming quality is his honesty
یگانه خصلت ارزشمند نمای این مرد بدخلق درستکاری اوست.
10. let conscience be our sole judge
بگذار وجدان یگانه داور ما باشد.
11. she is the family's sole bread earner
او یگانه نان آور خانواده است.
12. he thinks newspapers are the sole arbiters of th virtues and faults of governments
فکر می کند روزنامه ها یگانه داوران خوبی ها و بدی های دولت ها هستند.
13. her son¨s letters were her sole consolation
نامه های پسرش یگانه مایه ی دلخوشی او بود.
14. her father died and the eldest daughter became the family's sole support
پدرش مرد و دختر ارشد یگانه پشت و پناه خانواده شد.
15. Finance for a sole trader usually comes from the individual's own savings or from family and friends.
[ترجمه ترگمان]دارایی برای یک تاجر معمولا از پس انداز خود یا خانواده و دوستان نشات می گیرد
[ترجمه گوگل]سرمایه گذاری برای یک معامله گر تنها، معمولا از پس انداز شخصی اش یا از خانواده و دوستانش می آید
16. Making such decisions is not the sole prerogative of managers.
[ترجمه ترگمان]تصمیم گیری چنین تصمیماتی تنها حق انحصاری مدیران نیست
[ترجمه گوگل]تصمیم گرفتن این گونه تصمیم ها تنها منحیث مدیران نیست
17. Academic ability is not the sole criterion for admission to the college.
[ترجمه ترگمان]توانایی آکادمیک تنها معیار ورود به کالج نیست
[ترجمه گوگل]توانایی علمی تنها معیاری برای پذیرش در کالج نیست
18. My sole objective is to make the information more widely available.
[ترجمه ترگمان]تنها هدف من این است که اطلاعات را بیشتر در دسترس قرار دهید
[ترجمه گوگل]تنها هدف من این است که اطلاعات را به طور گسترده در دسترس قرار دهیم
19. He held a sole tenancy of a flat.
[ترجمه ترگمان]او یک آپارتمان اجاره کرده بود
[ترجمه گوگل]او یک مستاجر تنها یک تخت داشت