کلمه جو
صفحه اصلی

puberty


معنی : بلوغ، سن بلوغ، رسیدگی
معانی دیگر : بلوغ (حدود 14 سالگی برای پسران و 12 سالگی برای دختران)، برنایی، رنب، نو رسیدگی، بلوه، سن بلوه

انگلیسی به فارسی

بلوغ، رسیدگی، سن بلوغ


بلوغ، سن بلوغ، رسیدگی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: the stage or age at which a person experiences the maturation of the reproductive system.

• sexual maturity
puberty is the stage in someone's life when they start to change physically from a child to an adult.

دیکشنری تخصصی

[علوم دامی] بلوغ جنسی ؛ زمان آغاز توان تولید مثلی حیوان

مترادف و متضاد

بلوغ (اسم)
maturity, adolescence, puberty, maturation, pubescence, nubility

سن بلوغ (اسم)
puberty, pubescence, age

رسیدگی (اسم)
assistance, attention, verification, puberty, consideration, probe, investigation, inquiry, exam, examination, handling, scrutiny, attendance, audit, cassation, inquest

young adulthood


Synonyms: adolescence, awkward stage, boyhood, girlhood, greenness, high-school years, juvenescence, juvenility, potency, preadolescence, pubescence, spring, springtide, springtime, teenage years, teens, youth, youthfulness


Antonyms: adulthood


جملات نمونه

1. Have a short sensitive puberty we,always love to do with age is not consistent.
[ترجمه ترگمان]با یک بلوغ حساس، ما همیشه عاشق این هستیم که این کار را با سن و سال انجام دهیم
[ترجمه گوگل]بلوغ حساسیت کوتاه ما همیشه دوست داریم که با سن سازگار نباشد

2. He reached puberty at the age of fourteen.
[ترجمه ترگمان]در سن چهارده سالگی به سن بلوغ رسیده بود
[ترجمه گوگل]او در سن چهارده سالگی به بلوغ رسید

3. At puberty, pubic hair develops and girls begin to menstruate.
[ترجمه ترگمان]در سن بلوغ، موهای pubic رشد می کنند و دخترها شروع به menstruate می کنند
[ترجمه گوگل]در بلوغ، موهای ناحیه شکمی ایجاد می شود و دختران شروع به قاعدگی می کنند

4. Most traditional societies have transition rites at puberty.
[ترجمه رویا علیمرادزاده] بیشترجوامع سنتی در دوران بلوغ مراسمانتقال دارند
[ترجمه ترگمان]اکثر جوامع سنتی به بلوغ رسیدند
[ترجمه گوگل]اغلب جوامع سنتی در دوران بلوغ دارای مراسم انتقال هستند

5. During puberty, young people become more interested in sex.
[ترجمه ترگمان]در دوران بلوغ، جوانان بیشتر به سکس علاقه نشان می دهند
[ترجمه گوگل]در دوران بلوغ، جوانان علاقه مند به رابطه جنسی می شوند

6. The body undergoes many changes during puberty.
[ترجمه ترگمان]بدن در دوران بلوغ دست خوش تغییرات بسیاری می شود
[ترجمه گوگل]بدن در طول بلوغ تغییرات زیادی می کند

7. Margaret had reached the age of puberty.
[ترجمه ترگمان]مارگارت به سن بلوغ رسیده بود
[ترجمه گوگل]مارگارت به سن بلوغ رسیده است

8. At puberty, a girl's body begins to fill out.
[ترجمه ترگمان]در سن بلوغ، بدن دختر شروع به پر کردن می کند
[ترجمه گوگل]در بلوغ، بدن دختر شروع به پر کردن می کند

9. You reach puberty in your teens.
[ترجمه ترگمان]تو به سن بلوغ رسیدی
[ترجمه گوگل]شما در نوجوانی بلوغ خواهید داشت

10. She helps the girls understand issues such as puberty, hygiene, boys, crime, and drugs.
[ترجمه ترگمان]او به دختران کمک می کند تا مسائلی مانند بلوغ، بهداشت، پسران، جرم و مواد مخدر را درک کنند
[ترجمه گوگل]او به دختران کمک می کند تا مسائل مانند بلوغ، بهداشت، پسران، جرم و مواد مخدر را درک کنند

11. They will be on the cusp of puberty.
[ترجمه ترگمان] الان در اوج بلوغ هستن
[ترجمه گوگل]آنها در بلوغ بلوغ خواهند بود

12. Even though I had just reached puberty, Boden saw me as a Bolshevik.
[ترجمه ترگمان]با این که تازه به سن بلوغ رسیده بودم، Boden مرا با Bolshevik دیده بود
[ترجمه گوگل]اگرچه من به بلوغ نرسیده بودم، بودن من را به عنوان یک بلشویک دید

13. At puberty, males become warriors and killing an enemy is often a prerequisite of attaining full adult status.
[ترجمه ترگمان]در بلوغ بلوغ، مردان جنگجو می شوند و یک دشمن را می کشند، اغلب پیش شرطی برای رسیدن به وضعیت کامل بزرگسالان است
[ترجمه گوگل]در بلوغ، مردان به جنگجویان تبدیل می شوند و کشتن دشمن اغلب یک پیش شرط برای رسیدن به وضعیت کامل بزرگسالان است

14. During my California days, under the influence of puberty, we did not consider such matters.
[ترجمه ترگمان]در طول روزه ای کالیفرنیا، تحت نفوذ بلوغ، چنین مسائلی را در نظر نمی گیریم
[ترجمه گوگل]در طی روزهای کالیفرنیا، تحت تاثیر بلوغ، چنین مسائلی را در نظر نگرفتیم

15. Ruth Benedict, writing of puberty ceremonies in various societies, sheds some light on this seemingly paradoxical cultural attitude.
[ترجمه ترگمان]\"روت بندیکت\"، نویسنده مراسم بلوغ در جوامع مختلف، برخی از آثار این نگرش فرهنگی متناقض را روشن می سازد
[ترجمه گوگل]روت مقدس، نوشتن مراسم بلوغ در جوامع مختلف، از این نگرش فرهنگی ظاهرا متناقض فرهنگی نادیده گرفته می شود

پیشنهاد کاربران

To hit puberty
به سن رشد رسیدن/ به بلوغ رسیدن

بلوغ

adolescence

بلوغ

# He reached puberty at the age of fourteen
# Girls start menstruating at puberty
# At puberty, pubic hair develops and girls begin to menstruate

بلوغ جنسی


کلمات دیگر: