کلمه جو
صفحه اصلی

synapsis


همور

انگلیسی به فارسی

همور


(مراحل اولیهی کاستمان meiosis) فامتن جفتی


سیناپسی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: synapses
مشتقات: synaptic (adj.)
(1) تعریف: in the early stage of meiosis, the side-by-side pairing of comparable male and female chromosomes.

(2) تعریف: a synapse.

• pairing of chromosomes during the first stages of meiosis (cytology); synapse, point at which nerve impulses are transmitted between two neurons or nerve-cells (physiology)

دیکشنری تخصصی

[علوم دامی] مقارنه ؛ اتصال کروموزوم های زوج در حین اولین تقسیم میوزی .

جملات نمونه

1. I was tired between synapses and in the connective tissue of organs.
[ترجمه ترگمان]از سیناپس ها و در بافت های ارتباطی اندام ها خسته شدم
[ترجمه گوگل]من بین سیناپس ها و در بافت همبند اندامها خسته شدم

2. With repetition, these synapses become less effective in causing the motor neurones to fire.
[ترجمه ترگمان]با تکرار، این سیناپس ها به شدت موثر هستند که باعث آتش سوزی می شود
[ترجمه گوگل]با تکرار، این سیناپس ها در ایجاد نورون های حرکتی موثرتر می شوند

3. Quantal analysis of excitatory synapses in the hippocampus has proved difficult and has led to contradictory conclusions when applied to long-term potentiation.
[ترجمه ترگمان]آنالیز Quantal of excitatory در هیپوکامپ، به سختی اثبات شد و منجر به نتیجه گیری های متناقض در زمانی شد که برای potentiation بلند مدت بکار گرفته شد
[ترجمه گوگل]تجزیه و تحلیل کوانتال سیناپس هیجان انگیز در هیپوکامپ ثابت شده است و نتیجه گیری های متناقض زمانی که استفاده از potentiation طولانی مدت است

4. Many drugs interfere with the reuptake of a neurotransmitter from synapses.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از داروها با بازجذب یک انتقال دهنده عصبی از سیناپس ها مداخله می کنند
[ترجمه گوگل]بسیاری از داروها با جذب مجدد انتقال دهنده عصبی از سیناپس ها مواجه می شوند

5. We erase the memories, disrupt and reconnect the synapses, and use the material for routine calculations.
[ترجمه ترگمان]خاطرات را پاک می کنیم، سیناپس ها را قطع می کنیم، و از مواد برای محاسبات معمولی استفاده می کنیم
[ترجمه گوگل]ما خاطرات را پاک می کنیم، سیناپس ها را مختل و مجددا متصل می کنیم، و از مواد برای محاسبات معمول استفاده می کنیم

6. Specifically, the protein is crucial for normal chemical functioning at synapses, the junctions where brain cells meet and exchange signals.
[ترجمه ترگمان]به طور خاص، پروتیین برای عملکرد شیمیایی نرمال در سیناپس ها حیاتی است، جایی که سلول های مغز با سیگنال های تبادل و تبادل ارتباط برقرار می کنند
[ترجمه گوگل]به طور خاص، پروتئین برای عملکرد شیمیایی طبیعی در سیناپس ها، جابجایی هایی که سلول های مغز با سیگنال های مبادله می کنند و سیگنال ها را مبادله می کنند، حیاتی است

7. Resistors were used for both the nodes and the interconnection synapses.
[ترجمه ترگمان]Resistors برای هر دو nodes و the اتصال بکار برده شدند
[ترجمه گوگل]مقاومت برای هر دو گره و اتصال سیناپس ها استفاده می شود

8. Synapses are susceptible to fatigue, oxygen deficiency, and agents such as anesthetics.
[ترجمه ترگمان]Synapses مستعد خستگی، کمبود اکسیژن، و عوامل مانند بی هوشی هستند
[ترجمه گوگل]سیناپس ها حساس به خستگی، کمبود اکسیژن و عوامل مانند بیهوشی هستند

9. The result: 100 trillion synapses. 100 trillion functional units.
[ترجمه ترگمان]نتیجه: ۱۰۰ تریلیون سیناپس ۱۰۰ تریلیون واحد عملکردی
[ترجمه گوگل]نتیجه 100 تریلیون سیناپس است 100 تریلیون واحد عملیاتی

10. To solve this problem, the synapses are run backwards so you can tell how strongly that particular synapse is connected.
[ترجمه ترگمان]برای حل این مشکل سیناپس ها به عقب دویدند تا شما بتوانید بگویید که این سیناپس به چه حد به هم متصل است
[ترجمه گوگل]برای حل این مشکل، سیناپس ها به سمت عقب اجرا می شوند تا بتوانید بفهمید که این سیناپس خاص متصل است

11. Those higher doses, in turn, lead to even less sensitive synapses.
[ترجمه ترگمان]آن دوزهای بالاتر، به نوبه خود، حتی به سیناپس ها حساس کم تر منجر می شوند
[ترجمه گوگل]این دوزهای بالاتر، به نوبه خود، منجر به سیناپس های کمتر حساس می شود

12. In addition to detaching synapses, reduced connectivity also occurs by neuron death in some cortical regions.
[ترجمه ترگمان]علاوه بر جدا کردن سیناپس ها، کاهش اتصال نیز با مرگ نورون در برخی نواحی قشری رخ می دهد
[ترجمه گوگل]علاوه بر جدا شدن سیناپس ها، اتصال های کاهش یافته نیز در اثر مرگ و میر نارون در برخی از مناطق قشر رخ می دهد

13. Are such cells and synapses localized to a particular brain region, or are they diffused across many sites within the brain?
[ترجمه ترگمان]آیا چنین cells و سیناپس ها به یک ناحیه ویژه مغز محلی هستند و یا در بسیاری از سایت ها در مغز پخش می شوند؟
[ترجمه گوگل]آیا این سلولها و سیناپسها به یک منطقه خاص مغز متصل شده یا در بسیاری از سایتهای داخل مغز منتشر میشوند؟

14. How do they find the correct synapses out of the hundreds or thousands on each neuron?
[ترجمه ترگمان]آن ها چگونه سیناپس ها صحیح را از صدها یا هزاران نفر در هر نورون پیدا می کنند؟
[ترجمه گوگل]چگونه می توان سیناپس های صحیح را از صدها یا هزاران در هر نورون پیدا کرد؟

15. Then impulses travel down both branches, and so on, until shifting the presynaptic voltage at a thousand different synapses.
[ترجمه ترگمان]سپس ایمپالس ها از هر دو شاخه عبور می کنند و به همین ترتیب تا زمانی که ولتاژ presynaptic را در هزار synapses مختلف جابجا کنند
[ترجمه گوگل]سپس ضربه ها هر دو شاخه را حرکت می دهند و به همین ترتیب، تا زمانی که ولتاژ presynaptic را در یک هزار و سیناپس مختلف تغییر می دهند

پیشنهاد کاربران

چکیده ( فیلمنامه )

خیر
لغت مربوط به چکیده فیلم نامه synopsis هست. . .

Synapsis به معنای: ترکیب کروموزوم از هر والد در اولین مرحله تقسیم سلول

synapsis ( زیست شناسی - ژن شناسی و زیست فنّاوری )
واژه مصوب: همایگی
تعریف: ← جفت شدگی فام تنی


کلمات دیگر: