کلمه جو
صفحه اصلی

sushi


سوشی (خوراک ژاپنی: برنج آب پز و سرد و کمی سرکه و لایه های گوشت خام یا پخته)

انگلیسی به فارسی

سوشی (خوراک ژاپنی: برنج آب پز و سرد و کمی سرکه و لایه‌های گوشت خام یا پخته)


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a Japanese dish consisting of cold rice wrapped, esp. in seaweed, around raw fish or vegetables.

• japanese dish comprised of boiled rice wrapped in seaweed and topped with a slice of raw fish or seafood

جملات نمونه

1. Place the sushi in some soy sauce.
[ترجمه ترگمان]سوشی را در سس سویا جای دهید
[ترجمه گوگل]سوشی را در سس سویا قرار دهید

2. You eat sushi this way.
[ترجمه df] شما سوشی را اینطوری می خورید.
[ترجمه ترگمان]تو از این طرف سوشی می خوری
[ترجمه گوگل]شما سوشی را در این راه می خورید

3. How do you eat sushi?
[ترجمه سبحان] چگونه شما سوشی را میخورید؟
[ترجمه ترگمان]چطوری سوشی می خوری؟
[ترجمه گوگل]چگونه سوشی را می خورید؟

4. I've started to like sushi.
[ترجمه ترگمان]من سوشی را دوست دارم
[ترجمه گوگل]من شروع به دوست داشتن کردم

5. I've come to like sushi.
[ترجمه ترگمان]من سوشی دوست دارم
[ترجمه گوگل]من سوشی را دوست دارم

6. I came to like sushi.
[ترجمه ترگمان]من سوشی دوست دارم
[ترجمه گوگل]من مثل سوشی آمدم

7. I first encountered sushi in an expensive specialist restaurant.
[ترجمه ترگمان]من برای اولین بار با سوشی در یک رستوران تخصصی گران قیمت مواجه شدم
[ترجمه گوگل]من ابتدا سوشی را در یک رستوران گران قیمت گردهمایی دیدم

8. The handsome sushi bar is distinct from most; the high chairs put diners face to face with the chefs.
[ترجمه ترگمان]رستوران سوشی زیبا از همه متمایز است؛ صندلی های بلندی که در برابر chefs قرار گرفته بودند، صورت غذا را با سرآشپز آراسته بودند
[ترجمه گوگل]نوار سوشی منحصر به فرد از بیشتر است؛ صندلی های بالا دینرها را با چینی ها با سرآشپز قرار می دهند

9. The sushi was beautifully presented and absolutely fresh - pure perfection.
[ترجمه ترگمان]سوشی به زیبایی ارائه شده بود و کاملا تازه بود
[ترجمه گوگل]سوشی به زیبایی ارائه شد و کاملا تازه - کمال خالص

10. That's a lot of sushi for the price.
[ترجمه ترگمان]این یک سوشی برای این قیمت است
[ترجمه گوگل]این مقدار زیادی سوشی برای قیمت است

11. They run the gamut from exploding scoreboards to sushi bars.
[ترجمه ترگمان]آن ها این حیطه را از منفجر کردن scoreboards به میله های سوشی دور می زنند
[ترجمه گوگل]آنها محدوده را از طیف گسترده ای از نمرات به سوشی می زنند

12. They are like sushi, maybe an acquired taste.
[ترجمه ترگمان] اونا شبیه سوشی هستن شاید هم مزه پیدا کرده باشن
[ترجمه گوگل]آنها مانند سوشی هستند، شاید طعم خریداری شده

13. It is actually the way Californians eat sushi, as well.
[ترجمه ترگمان]این در واقع روشی است که Californians سوشی را هم می خورند
[ترجمه گوگل]در واقع، کالیفرنیایی ها نیز سوشی را می خورند

14. Sushi consists of raw fish and rice.
[ترجمه ترگمان]سوشی از ماهی های خام و برنج تشکیل شده است
[ترجمه گوگل]سوشی شامل ماهی خام و برنج است

15. Once the home of only a few sushi venues, our city now boasts a virtual tsunami of these eateries.
[ترجمه ترگمان]وقتی خانه تنها چند سالن سوشی است، شهر ما اکنون به یک سونامی مجازی از این eateries افتخار می کند
[ترجمه گوگل]در حال حاضر خانه ای از چندین سالن سوشی، شهر ما اکنون دارای یک سونامی مجازی از این ناهارخوری ها است

پیشنهاد کاربران

سوشی _ نوعی غذای ژاپنی_ماهی نبخته یا خوام

ماهی خام

ماهی خام. سوشی

سوشی_ماهی خام_نوعی غذای ژاپنی


کلمات دیگر: