کلمه جو
صفحه اصلی

wilful


رجوع شود به: willful، willful خودسر، مشتاق، مایل

انگلیسی به فارسی

(به طعنه) عمدی، دانسته، تعمدی، حساب شده، از روی برنامه (willful)


خودرأی، لجوج، لجباز، کله‌شق


انگلیسی به انگلیسی

• strong-willed, stubborn, hard headed; intentional, determined
wilful actions or attitudes are done or expressed deliberately, especially with the intention of hurting someone.
a wilful person is obstinate and determined to get what they want.

جملات نمونه

1. to subdue a wilful child
کودک خودسر را مهار کردن

2. A wilful man will have his way.
[ترجمه ترگمان]یه آدم wilful راهش رو پیدا می کنه
[ترجمه گوگل]مرد آگاهانه راه خود را دارد

3. He pleaded guilty to wilful dereliction of duty.
[ترجمه ترگمان]اون به خاطر سرپیچی از وظیفه گناهکار بود
[ترجمه گوگل]او محکوم به اذیت و آزار و اذیت و وظیفه کرد

4. Wilful waste makes woeful want.
[ترجمه ترگمان]این تلف کردن افتضاح است
[ترجمه گوگل]زباله های باطنی باعث می شود که زحمت کشیده شود

5. A wilful fault has no excuse and deserves no pardon.
[ترجمه ترگمان]گناه عمدی هیچ بهانه ای ندارد و سزاوار بخشش نیست
[ترجمه گوگل]گناه آگاهانه بهانه ای ندارد و سزاوار است عفو نکند

6. Wilful neglect of our manufacturing industry has caused this problem.
[ترجمه ترگمان]بی توجهی به صنعت ساخت ما باعث این مشکل شده است
[ترجمه گوگل]بی توجهی غلط صنایع تولیدی ما این مشکل را ایجاد کرده است

7. She developed into a wilful, difficult child.
[ترجمه ترگمان]او به یک کودک خودرای و سخت تبدیل شد
[ترجمه گوگل]او به یک فرزند آگاهانه و دشوار تبدیل شد

8. He's stubborn and wilful and . . . She smiled into the darkness and slid her hand across his chest.
[ترجمه ترگمان]او کله شق و لجباز است و دستش را در تاریکی فرو برد و دستش را روی سینه اش کشید
[ترجمه گوگل]او خشن و محتاط است او به تاریکی لبخند زد و دستش را در سینه اش گذاشت

9. But the wilful destruction of young lives was a different kettle of fish altogether.
[ترجمه ترگمان]اما نابودی عمدی زندگی جوان، یک کتری متفاوت از ماهی بود
[ترجمه گوگل]اما تخریب حقیقی از زندگی جوان، یک کتری کاملا متفاوت از ماهی بود

10. Pride: Pride causes much wilful action in pursuit of solutions to the problems of addictive disease.
[ترجمه ترگمان]غرور: غرور باعث اقدام شدید در پی گیری راه حل ها برای مشکلات اعتیاد آور می شود
[ترجمه گوگل]Pride Pride باعث می شود تا اقدامات قاطعانه در جستجوی راه حل هایی برای مشکلات بیماری های اعتیاد آور انجام شود

11. Perhaps the most obvious is wilful and corrupt exploitation of debtors by dishonest employees of the credit reference bureau.
[ترجمه ترگمان]شاید بارزترین آن ها بهره برداری عمدی و فاسد از بدهکاران توسط کارمندان نادرست دفتر مرجع اعتباری باشد
[ترجمه گوگل]شاید بیشترین آشکار، استثمار و فساد استثمار از بدهکاران توسط کارمندان فاسد دفتر مرجع اعتباری است

12. Sometimes kids who are described as difficult or wilful just need a little extra love and attention.
[ترجمه ترگمان]گاهی اوقات، کودکانی که به عنوان ساده و یا ارادی توصیف می شوند نیاز به عشق و توجه بیشتر دارند
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات بچه هایی که دشوار یا آگاهانه توصیف می شوند فقط نیاز به عشق و توجه بیشتری دارند

13. Indeed, her doubt could be described as wilful blindness.
[ترجمه ترگمان]در واقع، شک و تردید او را به عنوان یک کور کورانه توصیف می کرد
[ترجمه گوگل]در واقع، شک و تردیدش را می توان به عنوان کورکورانه ای توصیف کرد

14. He lived a very wilful life, and the fear of chaos had always haunted him from childhood.
[ترجمه ترگمان]او زندگی آرامی داشت و ترس از هرج و مرج همیشه او را از دوران کودکی تسخیر کرده بود
[ترجمه گوگل]او یک زندگی بسیار آزار دهنده زندگی می کرد و ترس از هرج و مرج همیشه از دوران کودکی او را خالی از لطف بود

پیشنهاد کاربران

عامدانه
از قصد

لجوجانه ، خودسرانه، از روی لجبازی

خودسر، لجباز
* صفت است


کلمات دیگر: