کلمه جو
صفحه اصلی

wizardry


معنی : سحر، جادو گری، افسون گری، جادویی
معانی دیگر : مهارت، چیره دستی، تبحر، خبرگی، جادو، اعجاز

انگلیسی به فارسی

جادوگری، جادویی، سحر، افسونگری


جادوگری، جادویی، سحر، افسون گری، جادو گری


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the magic practiced by a wizard; sorcery.
مشابه: sorcery

(2) تعریف: the accomplishment of, or ability to accomplish, something complex or difficult, as if by magic.

- the wizardry of modern electronics
[ترجمه ترگمان] یعنی جادوی الکترونیکی مدرن
[ترجمه گوگل] جادوگر الکترونیک مدرن

• sorcery, witchcraft, magic, enchantment, art of a wizard; remarkable skill or excellence of accomplishment
you can refer to a very clever achievement or piece of work as wizardry, especially when you do not understand how it is done.

مترادف و متضاد

سحر (اسم)
bewitchment, conjuration, dawn, charm, aurora, daydawn, dayspring, magic, witchcraft, enchantment, sorcery, black art, witchery, black magic, incantation, brightening, thaumaturgy, theurgy, wizardry

جادوگری (اسم)
diablerie, witchcraft, sorcery, sortilege, voodoo, black art, shamanism, witchery, incantation, voodooism, wizardry

افسون گری (اسم)
epode, grace, witchcraft, sorcery, voodoo, incantation, cantation, fairy, witching, voodooism, wizardry

جادویی (اسم)
wizardry

جملات نمونه

1. he proved his wizardry as a merchant
او مهارت خود را به عنوان یک بازرگان اثبات کرد.

2. Using their high-tech wizardry, the police were able to locate the owners of the stolen property within hours of it being seized.
[ترجمه ترگمان]پلیس با استفاده از جادوگری با فن آوری بالا قادر به تعیین مالکان اموال مسروقه در عرض چند ساعت پس از توقیف آن بود
[ترجمه گوگل]پلیس با استفاده از جادوگری با تکنولوژی پیشرفته توانست صاحبان اموال به سرقت رفته را در عرض چند ساعت پس از دستگیری پیدا کند

3. The second goal was sheer wizardry.
[ترجمه ترگمان]هدف دوم جادوگری محض بود
[ترجمه گوگل]هدف دوم، جادوگری است

4. Lepage's visual magic and technical wizardry get metaphysical.
[ترجمه ترگمان]جادو بصری و جادوگری تکنیکی get
[ترجمه گوگل]جادوی جادویی و جادویی تکنیکی Lepage متافیزیکی است

5. Many credit the company's success to Neuheisel's organizational wizardry.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از آن ها موفقیت این شرکت را به جادوگری سازمانی می دانند
[ترجمه گوگل]بسیاری از اعتبار این موفقیت شرکت به جادوگری سازمانی Neuheisel است

6. All this graphical wizardry isn't at the expense of spreadsheet features, either.
[ترجمه ترگمان]تمام این ساحرانه گرافیکی در هزینه صفحات گسترده، یا، وجود ندارد
[ترجمه گوگل]همه این جادوگری گرافیکی در هزینه ویژگی های صفحه گسترده نیست

7. This lack of technical wizardry does not seem to make a whit of difference in their lives.
[ترجمه ترگمان]به نظر نمی رسد که فقدان جادوگری فنی، تغییری در زندگی آن ها ایجاد کند
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد این فقدان جادوگری فنی موجب تفاوت در زندگی آنها نمی شود

8. Playing for Argentina with his usual furious wizardry, Maradona down the field towards the England goal.
[ترجمه ترگمان]او که با جادوگری خشمگین همیشگی اش برای آرژانتین بازی می کرد، زمین را به سمت دروازه انگلیس پرتاب کرد
[ترجمه گوگل]مارادونا برای آرژانتین با جادوگر خشمگین معمول خود بازی می کند و زمین را به سمت هدف انگلیس هدایت می کند

9. The problem, he argues, is that this wizardry has made markets more crisis - prone, not less so.
[ترجمه ترگمان]او استدلال می کند که مشکل این است که این جادو بازارها را بیشتر در معرض بحران قرار داده است، نه کم تر
[ترجمه گوگل]او میگوید مشکل این است که این جادوگری بازارها را به بحران تبدیل کرده است - مستعد و نه کمتر

10. And what of all the clever and misused wizardry of modern finance?
[ترجمه ترگمان]و از همه the و سواستفاده از منابع مالی مدرن چه خبر؟
[ترجمه گوگل]و از همه جادوگرهای هوشمندانه و سوء استفاده از مالی مدرن چیست؟

11. Nolan's strange wizardry has given rise to a psychic Rube Goldberg contraption that plays like a rousing "Star Wars" episode for smart people of all ages.
[ترجمه ترگمان]جادوگری عجیب نولان، باعث ظهور a ذهنی گلدبرگ شده است که مانند یک اپیزود \"جنگ ستارگان\" برای افراد هوشمند در تمام سنین نقش ایفا می کند
[ترجمه گوگل]جادوگری عجیب و غریب نولان موجب رویائی غول پیکر روب گلدبرگ شده است که به عنوان یک سریال 'جنگ ستارگان' برای افراد هوشمند در هر سنی بازی می کند

12. Q: Or attend a school for wizardry and witchcraft?
[ترجمه ترگمان]سوال: یا در مدرسه جادوگری و جادوگری شرکت کنید؟
[ترجمه گوگل]Q آیا در مدرسه برای جادوگری و جادو شرکت کنید؟

13. New Elf building: School of Wizardry.
[ترجمه ترگمان]ساختمان الف نو: مدرسه فنون جادوگری
[ترجمه گوگل]مدرسه جادوگری ساختمان جدید Elf

14. Everything connected with electronics, computers, high - tech wizardry and scientific gadgets are amplified.
[ترجمه ترگمان]همه چیز مربوط به الکترونیک، کامپیوتر، جادو با تکنولوژی بالا و ابزار علمی تقویت می شود
[ترجمه گوگل]همه چیز مرتبط با الکترونیک، رایانه، جادوگری با تکنولوژی پیشرفته و ابزارهای علمی تقویت شده است

He proved his wizardry as a merchant.

او مهارت خود را به‌عنوان یک بازرگان اثبات کرد.


پیشنهاد کاربران

علوم و فنون


کلمات دیگر: