1. a settled married life
یک زندگی زناشویی پایا
2. he settled his enemy with one blow
با یک ضربه دشمن خود را از پا درآورد.
3. he settled his estates on his children
املاک خود را به فرزندانش واگذاشت.
4. he settled his family in shiraz
خانواده اش را در شیراز ساکن کرد.
5. nicol settled into sleep
نیکول به خواب فرو رفت.
6. she settled herself in bed and read a book
او خود را در بستر جایگزین کرد و کتاب خواند.
7. they settled refugees in villages
پناهندگان را در روستاها اسکان دادند.
8. a fly settled on rajab khan's forehead
یک مگس روی پیشانی رجب خان نشست.
9. her promise settled my uncertainty
قول او تردید مرا برطرف کرد.
10. sufficient sleep settled his nerves
خواب کافی اعصاب او را آرام کرد.
11. the car settled in the mud
اتومبیل به گل نشست.
12. the rain settled the dust
باران گرد و خاک را فرونشاند.
13. a deep silence settled over the mourners
سکوت ژرفی سوگواران را فراگرفت.
14. her love has settled in the inmost recesses of my heart
عشق او در ژرف ترین زوایای قلبم جایگزین شده است.
15. new york was settled by the dutch
هلندی ها در نیویورک سکنی گزیدند.
16. those two countries settled their differences
آن دو کشور به اختلافات خود پایان دادند.
17. an eeries stillness had settled over the city
سکوت اسرارآمیزی شهر را فراگرفته بود.
18. birds soared lower and settled on rooftops
پرندگان به پایین می چرخیدند و بر بام ها می نشستند.
19. reza got married and settled in kashan
رضا ازدواج کرد و در کاشان مسکن گزید.
20. some of the migrants settled in iowa
برخی از کوچگران در (ایالت) ایوا جایگزین شدند.
21. my ancestors migrated from lorestan and settled in kashan
نیاکان من از لرستان کوچ کردند و در کاشان ماندگار شدند.
22. the walls cracked and the foundation settled
دیوارها ترک خوردند و شالوده نشست کرد.
23. both english and french (languages) have been settled in their present form since the 18th century
زبان های انگلیسی و فرانسه هر دو از قرن هجدهم به بعد در شکل کنونی خود تثبیت شده اند.
24. the descendants lost the grandeur of the people who first settled here
نسل های بعدی بزرگ منشی مردمانی که ابتدا در اینجا ساکن شدند را نداشتند.
25. Once they settled in, my father looked back over his shoulder and asked the children if Santa had found them yet. Three glum faces mutely gave him his answer.
[ترجمه ترگمان]وقتی آن ها ساکن شدند، پدرم به پشت سرش نگاه کرد و از بچه ها پرسید که آیا بابانوئل آن ها را پیدا کرده است یا نه سه چهره عبوس به او جواب دادند
[ترجمه گوگل]وقتی که آنها در آنجا سکونت داشتند، پدرم نگاهش را به شانه اش نگاه کرد و از بچه ها پرسید که سانتا آنها را پیدا کرده است سه چهره ملایم بی صدا به او پاسخ داد
26. The two nations settled their quarrel in an amicable way.
[ترجمه ترگمان]دو ملت با هم آشتی کردند
[ترجمه گوگل]دو ملت، جنگ های خود را با روش دوستانه حل و فصل کردند
27. As soon as I have settled down, I will send a message to you.
[ترجمه ترگمان]به محض اینکه مستقر شوم یک پیغام به شما خواهم فرستاد
[ترجمه گوگل]به محض اینکه به آنجا رسیدم، پیامی برای شما ارسال خواهم کرد
28. She quickly settled down in her new house/job/school.
[ترجمه ترگمان]او به سرعت در خانه یا مدرسه جدیدش اقامت گزید
[ترجمه گوگل]او به سرعت در خانه / شغل / مدرسه جدید خود زندگی کرد
29. Their ancestry settled the land in 185
[ترجمه ترگمان]نسب آن ها زمین را ۱۸۵ سامان داد
[ترجمه گوگل]سرنوشت آنها زمین را در 185 فروخت
30. He settled into comfortable middle age.
[ترجمه ترگمان]او در این سن و سال راحت زندگی می کرد
[ترجمه گوگل]او به سن متوسط آسایشگاه رسید