1. the remainder of her life
باقیمانده ی عمر او
2. the remainder of the meal
پس مانده ی خوراک
3. the remainder of the money
بقیه ی پول
4. he lounged away the remainder of his life
او بقیه ی عمر خود را به بطالت گذراند.
5. they killed half of the captives and imprisoned the remainder
نصف اسیران را کشتند و بقیه را زندانی کردند.
6. The remainder must be paid by the end of June.
[ترجمه ترگمان]بقیه باید تا آخر ماه ژوئن پرداخت شود
[ترجمه گوگل]باقیمانده باید تا پایان ماه ژوئن پرداخت شود
7. He gulped down the remainder of his coffee.
[ترجمه ترگمان]بقیه قهوه اش را آب دهانش را قورت داد
[ترجمه گوگل]او باقی مانده از قهوه خود را gulped
8. Ten people came but the remainder stayed away.
[ترجمه ترگمان]ده نفر آمدند، اما بقیه باقی ماندند
[ترجمه گوگل]ده نفر آمدند، اما باقیمانده مانده بود
9. They measured and lofted the remainder of the crop.
[ترجمه ترگمان]آن ها بقیه محصول را اندازه گیری و تفسیر کردند
[ترجمه گوگل]آنها باقی مانده محصول را اندازه گیری کرده و آن را افزایش دادند
10. He spent the remainder of his police career behind a desk.
[ترجمه ترگمان]او بقیه حرفه پلیس خود را پشت میز گذراند
[ترجمه گوگل]او باقی مانده از کار پلیس خود را در پشت میز قرار داد
11. Efforts to persuade the remainder to follow suit have continued.
[ترجمه ترگمان]تلاش ها برای متقاعد کردن بقیه برای پیروی از دادخواست همچنان ادامه دارد
[ترجمه گوگل]تلاش برای متقاعد کردن بقیه به پیروی از این پرونده ادامه دارد
12. His widow became a virtual recluse for the remainder of her life.
[ترجمه ترگمان]بیوه او برای بقیه عمرش به طور مجازی recluse شد
[ترجمه گوگل]بیوه او برای بقیه عمر خود یک مجذوب مجازی بود
13. We spent the remainder of the day sightseeing.
[ترجمه ترگمان]بقیه روز را تماشا کردیم
[ترجمه گوگل]ما باقی مانده از روز گشت و گذار را صرف کردیم
14. It rained the first day but the remainder of the trip was lovely.
[ترجمه ترگمان]روز اول باران باریده بود، اما بقیه سفر دوست داشتنی بود
[ترجمه گوگل]اولین روز بارانی بود، اما باقی مانده از سفر دوست داشتنی بود
15. Some boys stay on after school; the rest/remainder go home.
[ترجمه ترگمان]برخی از پسران بعد از مدرسه می مانند؛ بقیه \/ بقیه به خانه می روند
[ترجمه گوگل]بعضی پسران پس از مدرسه باقی می مانند؛ بقیه / باقی مانده رفتن به خانه
16. The rest/remainder of the time was spent swimming.
[ترجمه ترگمان]بقیه \/ باقیمانده زمان شنا کردن بود
[ترجمه گوگل]بقیه / باقی مانده از زمان صرف شنا کردن
17. I ate most of it and gave the remainder to the dog.
[ترجمه ترگمان]بیشتر آن را خوردم و بقیه را به سگ دادم
[ترجمه گوگل]من بیشتر از آن خوردم و باقی مانده به سگ دادم
18. This amount nearly totaled the remainder of the longitude prize due him,(Sentence dictionary) but it was not the coveted prize.
[ترجمه ترگمان]این مقدار تقریبا برابر با باقی مانده جایزه طول جغرافیایی به خاطر او (فرهنگ لغت نامه)بود اما این جایزه محبوب نبود
[ترجمه گوگل]این مبلغ تقریبا مجموع باقیمانده جوایز طول جغرافیایی را به دست آورد، (فرهنگ لغت حکم) اما جایزه ی آرزو نبود