کلمه جو
صفحه اصلی

monolithic


معنی : یک پارچه
معانی دیگر : یک پارچه

انگلیسی به فارسی

یک پارچه


یکپارچه، یک پارچه


انگلیسی به انگلیسی

• of a monolith, pertaining to a great stone or stone column
a monolithic organization or system is very large and seems unlikely to change.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] یکپارچه
[کامپیوتر] یکپارچه.
[برق و الکترونیک] یکپارچه ساخته دشه از یک بلور یا یک قطعه از مواد دیگر . - یکپارچه

مترادف و متضاد

یک پارچه (صفت)
solid, accrete, monolithic, seamless, en bloc

massive


Synonyms: big, bulky, colossal, consistent, elephantine, enormous, gargantuan, giant, gigantic, grand, great, huge, hulking, immense, immovable, imposing, mammoth, permanent, solid, titanic, towering, uniform, vast, whopping


جملات نمونه

1. the monolithic proportions of Stalinist architecture.
[ترجمه ترگمان]ساختار یکپارچه معماری استالینیستی:
[ترجمه گوگل]نسبت یکپارچه معماری استالینیستی

2. a monolithic worldwide movement.
[ترجمه ترگمان]یک حرکت یکپارچه در سراسر جهان
[ترجمه گوگل]جنبش یکپارچه در سراسر جهان

3. United had the consolation of piercing the monolithic Celtic rearguard once.
[ترجمه ترگمان]ایالات متحده فقط یک بار دیگر consolation را در اختیار داشت
[ترجمه گوگل]یونایتد یک بار مجذوب یک سرنگ یکپارچه سلتیک سلطنتی شده بود

4. Monolithic notions of sanctity reveal a startling reliance on hierarchical thinking.
[ترجمه ترگمان]مفاهیم تقدس حاکی از اعتماد فزاینده به تفکر سلسله مراتبی است
[ترجمه گوگل]مفهوم یکپارچه تقدس نشان دهنده وابستگی بسیار ناچیز به تفکر سلسله مراتبی است

5. By using critical mass and monolithic buying power, we can change the way we do business.
[ترجمه ترگمان]با استفاده از قدرت انتقادی و قدرت خرید یکپارچه، می توانیم روشی را که کسب وکار مان را انجام می دهیم، تغییر دهیم
[ترجمه گوگل]با استفاده از جرم بحرانی و قدرت خرید یکجانبه، ما می توانیم راه کار ما را تغییر دهیم

6. The equally monolithic image of the male saint, Demetrios on his charger, is not really for us either.
[ترجمه ترگمان]تصویر به همان اندازه یکپارچه قدیس مرد، Demetrios بر اسب او، واقعا برای ما نیست
[ترجمه گوگل]تصویر یکسان یکپارچه از مرد مقدس، Demetrios در شارژر خود، واقعا برای ما نیز نیست

7. His monolithic Movement is unlikely to survive him; yet its disintegration may bring disaster.
[ترجمه ترگمان]این حرکت یکپارچه او بعید به نظر می رسد که از او جان سالم به در ببرد؛ با این حال فروپاشی آن ممکن است موجب بروز فاجعه شود
[ترجمه گوگل]جنبش یکپارچه او بعید است که او را زنده بیاورد؛ اما فروپاشی آن ممکن است فاجعه ای ایجاد کند

8. Secondly, none of these ethnic categories are monolithic.
[ترجمه ترگمان]دوم اینکه، هیچ یک از این مقولات نژادی یکپارچه نیستند
[ترجمه گوگل]ثانیا، هیچ کدام از این دسته های قومی یکپارچه نیستند

9. The development of alliances Neither bloc was monolithic nor entirely predictable at the outset.
[ترجمه ترگمان]توسعه اتحادی که نه بلوک یکپارچه بود و نه کاملا قابل پیش بینی بود
[ترجمه گوگل]توسعه اتحادها نه بلوک در ابتدا یکپارچه و نه کاملا قابل پیش بینی بود

10. The primacy of monuments and monolithic sculpture in the new Communist epoch was acknowledged and debated.
[ترجمه ترگمان]برتری آثار تاریخی و مجسمه یکپارچه در عصر جدید کمونیست به رسمیت شناخته شد و مورد بحث قرار گرفت
[ترجمه گوگل]اولویت آثار تاریخی و مجسمه ی یکپارچه در دوره ی جدید کمونیست، تصدیق و مورد بحث قرار گرفت

11. A large monolithic Sixties block, void of character, swarming with people clutching files and looking important.
[ترجمه ترگمان]ساختمانی بزرگ و بزرگ و پر از شخصیت، فضای خالی و عاری از شخصیت، پر از مردمی که در دست دارند و همه چیز مهم و مهم هستند
[ترجمه گوگل]بلوک یکپارچه بزرگ در هفتادم، فاقد شخصیت است، با افرادی که فایل ها را می گیرند و به دنبال اهمیت هستند

12. Trough summing up along with analysis, the monolithic and geometric primitive approach of assembly drawing and part drawing is discussed in CAD for common components.
[ترجمه ترگمان]trough به همراه تحلیل، روش یکپارچه هندسی طراحی مونتاژ و طراحی قسمتی در CAD برای اجزای مشترک مورد بحث و بررسی قرار گرفته است
[ترجمه گوگل]در مجموع با تجزیه و تحلیل، رویکرد اولیه یکپارچه و هندسی نقاشی مونتاژ و نقاشی بخشی در CAD برای اجزای رایج مورد بحث قرار می گیرد

13. The monolithic processor automatically detects each working unit of, once the fault point occurs, a communication module is started to transfer the data signal to a central computer.
[ترجمه ترگمان]این پردازشگر یکپارچه به طور خودکار هر واحد کاری را شناسایی می کند، زمانی که نقطه خطا رخ می دهد، یک ماژول ارتباطی شروع به انتقال سیگنال داده به یک کامپیوتر مرکزی می کند
[ترجمه گوگل]پردازنده یکپارچه به طور خودکار هر واحد کار را شناسایی می کند، هنگامی که نقطه گسل رخ می دهد، یک ماژول ارتباطی برای انتقال سیگنال داده به یک کامپیوتر مرکزی آغاز می شود

14. Today, multimedia system are still widely realized as monolithic systems.
[ترجمه ترگمان]امروزه، سیستم های چند رسانه ای هنوز به طور گسترده به عنوان سیستم های یکپارچه شناخته می شوند
[ترجمه گوگل]امروزه سیستم چندرسانه ای هنوز به طور گسترده به عنوان سیستم های یکپارچه شناخته شده است

15. In facing the challenge of drug abuse, the media have never been less monolithic.
[ترجمه ترگمان]در مواجهه با چالش اعتیاد به مواد مخدر، رسانه ها هرگز less نبوده اند
[ترجمه گوگل]رسانه ها در برابر چالش سوء استفاده از مواد مخدر هرگز به تنهایی یکپارچه نبوده اند

پیشنهاد کاربران

به یاد ماندنی

unchanging

عوض ناشدنی

stone

غیرقابل تغییر

صلب

( نظام ؛ تشکیلات ) یکپارچه - یکدست
( معماری ) از سنگ یکپارچه - یکدست

از نظر معماری: با ابهت ( خیلی بزرگ، چشمگیر ( تاثیرگذار ) ، و مستحکم ) .
مثال: مجسمه های باشکوه ( با عظمت ) .
monolithic statues

هر چیز بزرگ و یکپارچه که تغییر در آن یا ممکن نیست یا خیلی به سختی و کندی صورت می گیرد.


کلمات دیگر: