کلمه جو
صفحه اصلی

minimize


معنی : دست کم گرفتن، به حداقل رساندن، کمینه کردن، کمینه ساختن، کوچک شمردن
معانی دیگر : کهینه کردن، کمینه نمایی کردن

انگلیسی به فارسی

کمینه کردن، به حداقل رساندن، کوچک شمردن، دست کم گرفتن


کمینه ساختن


به حداقل رساندن، کمینه کردن، کمینه ساختن، دست کم گرفتن، کوچک شمردن


انگلیسی به انگلیسی

• make small, reduce; reduce as much as possible; make less important; play down; (computers) make a window smaller to the point that only an icon remains in its place (also minimise)
to minimize something means to reduce it to the lowest amount or degree possible, or prevent it increasing beyond that amount or degree.
to minimize something also means to make it seem smaller or less important than it really is.

دیکشنری تخصصی

[کامپیوتر] کوچم سازی، کوچک کردن - کوچک نمودن یک پنجره تا حد امکان ؛ این کار به معنای تبدیل یک پنجره به یک تصویر کوچک ( icon) است . برای انجام این عمل، ماوس را بر روی دکمه ی minimize فشار می دهیم ( نگاه کنید به windows ) . در واقع، اگر بخواهیم نرم افزاری را که با آن کار می کنیم، در گوشه ای از صفحه نمایش قرار داده و به چیز دیگری توجه کنیم، این عمل را انجام می دهیم. سپس به کمک restor می توانیم پنجره ی کوچک شده را به حالت اول برگردانیم . توجه : برنامه ی کوچک شده همچنان در حال اشغال حافظه است . از این رو قبل از اجرای هر برنامه یدیگری، برنامه های کوچم شده را با اجرای گزینه close ببندید . نگاه کنید به restor ; maximize .
[نساجی] کمینه سازی

مترادف و متضاد

دست کم گرفتن (فعل)
downgrade, underrate, underestimate, minimize, understate

به حداقل رساندن (فعل)
minimize

کمینه کردن (فعل)
minimize

کمینه ساختن (فعل)
minimize

کوچک شمردن (فعل)
minimize

make smaller; underrate


Synonyms: abbreviate, attenuate, belittle, cheapen, curtail, cut down to size, cut rate, decrease, decry, deprecate, depreciate, derogate, detract, diminish, discount, disparage, downplay, dwarf, knock, knock down, lessen, make light of, make little of, miniaturize, pan, play down, pooh-pooh, poor-mouth, prune, put down, reduce, run down, shrink, underestimate, underplay


Antonyms: enlarge, maximize, overestimate, overrate


جملات نمونه

1. in order to minimize its losses, the factory laid off half of its workers
برای کمینه کردن زیان،کارخانه نصف کارگران خود را بیکار کرد.

2. You can minimize the dangers of driving by taking care to obey the rules of the road.
[ترجمه ترگمان]شما می توانید خطرات رانندگی را به حداقل برسانید و از قوانین جاده پیروی کنید
[ترجمه گوگل]شما می توانید خطرات رانندگی را با توجه به اطاعت از قوانین جاده به حداقل برسانید

3. To minimize collateral damage maximum precision in bombing was required.
[ترجمه ترگمان]برای به حداقل رساندن آسیب موازی حداکثر دقت در بمب گذاری مورد نیاز است
[ترجمه گوگل]برای به حداقل رساندن آسیب وثیقه، حداکثر دقت در بمباران مورد نیاز بود

4. The polar explorers took every precaution to minimize the dangers of their trip.
[ترجمه ترگمان]کاشفان قطبی برای به حداقل رساندن خطرات سفر خود، هر احتیاط را انجام دادند
[ترجمه گوگل]مهاجمان قطبی هر گونه احتیاط را برای به حداقل رساندن خطرات سفر خود گرفتند

5. Every effort is being made to minimize civilian casualties.
[ترجمه ترگمان]هر تلاشی برای به حداقل رساندن تلفات غیر نظامی صورت می گیرد
[ترجمه گوگل]هر تلاش برای کاهش تلفات غیرنظامیان انجام می شود

6. Engineers are always looking for ways to minimize drag when they design new aircraft.
[ترجمه ترگمان]مهندسان همیشه به دنبال راه هایی برای به حداقل رساندن کشش هنگام طراحی هواپیماهای جدید هستند
[ترجمه گوگل]مهندسان همیشه به دنبال راه هایی برای کم کردن کشیدن در هنگام طراحی هواپیماهای جدید هستند

7. One of the effective measures to minimize the dangers of driving is to teach people to obey all the rules of the road.
[ترجمه ترگمان]یکی از اقدامات موثر برای به حداقل رساندن خطرات رانندگی، آموزش مردم برای اطاعت از تمام قوانین جاده است
[ترجمه گوگل]یکی از اقدامات موثر برای به حداقل رساندن خطرات رانندگی این است که مردم را به اطاعت از تمام قوانین جاده آموزش دهید

8. Click on the top of the window to minimize it.
[ترجمه ترگمان]برای به حداقل رساندن آن روی بالای پنجره کلیک کنید
[ترجمه گوگل]برای کوچک کردن آن روی بالای پنجره کلیک کنید

9. Environmentalists are doing everything within their power to minimize the impact of the oil spill.
[ترجمه ترگمان]متخصصان محیط زیست در حال انجام هر کاری هستند تا تاثیر نشت نفت را به حداقل برسانند
[ترجمه گوگل]محیط زیست همه چیز را در توان خود به انجام می رساند تا تاثیر نشت نفت را به حداقل برساند

10. We must minimize the risk of infection.
[ترجمه ترگمان]باید خطر عفونت رو کم تر کنیم
[ترجمه گوگل]ما باید خطر عفونت را به حداقل برسانیم

11. Good hygiene helps to minimize the risk of infection.
[ترجمه ترگمان]بهداشت خوب به کاهش خطر عفونت کمک می کند
[ترجمه گوگل]بهداشت خوب به کاهش خطر ابتلا به عفونت کمک می کند

12. Banks will seek to minimize their exposure to risk.
[ترجمه ترگمان]بانک ها به دنبال به حداقل رساندن قرارگیری در معرض خطر خواهند بود
[ترجمه گوگل]بانک ها به دنبال به حداقل رساندن قرار گرفتن در معرض خطر خود هستند

13. Considerable ingenuity is needed to minimize costs.
[ترجمه ترگمان]برای به حداقل رساندن هزینه ها، مهارت و مهارت قابل توجهی لازم است
[ترجمه گوگل]به منظور به حداقل رساندن هزینه ها، ابتکار قابل توجهی نیاز است

14. Succulents often have thick waxy cuticles to minimize water loss.
[ترجمه ترگمان]Succulents اغلب دارای پوشش مومی ضخیمی برای به حداقل رساندن اتلاف آب هستند
[ترجمه گوگل]ساکولنت ها اغلب دارای کودهای موثره ای ضخیم هستند تا از دست دادن آب به حداقل برسند

In order to minimize its losses, the factory laid off half of its workers.

برای کمینه کردن زیان، کارخانه نصف کارگران خود را بیکار کرد.


He minimized his own illness.

او بیماری خود را دست کم می‌گرفت.


پیشنهاد کاربران

( کامپیوتر ) در بالای صفحه هر پنجره ای در گوشه ی سمت راست، سه دکمه است اولی از سمت راست دکمه قرمز ضربدر که برای بستن پنجره و دکمه بعد برای تغییر اندازه پنجره استفاده می شود اما دکمه که علامت منها دارد دکمه مینیمایز کردن است با کلیک روی آن، پنجره ان قدر کوچک می شود که در نوار کار ( تسک بار ) قرار می گیرد والبته آیکن این فایل در نوار کار فعال باقی می ماند که با کلیک روی آن در نوار کار، پنجره مجددا ظاهر می شود.

کاهش دادن
کوچک کردن
به حداقل رساندن

کم ارزش شمردن


حداقل

کمینه کردن

به حداقل رساندن

به حداقل رسیدن ( در حالت مجهول )


کلمات دیگر: