کلمه جو
صفحه اصلی

pragmatics


معنی : واقع بین، کاربست، فلسفه واقع بینی واقعیت گرایی
معانی دیگر : (زبان شناسی) کاربرد شناسی، برون زبان نگری، ملاحظات برون زبانی

انگلیسی به فارسی

( pragmatic ) عملی، فعال، واقع بین، فلسفه واقع بینی و اقعیت گرایی


کاربست


پراگماتیک، واقع بین، کاربست، فلسفه واقع بینی واقعیت گرایی


انگلیسی به انگلیسی

• field of linguistics that studies the understanding of natural language and use and meaning of language and not language structure

دیکشنری تخصصی

[کامپیوتر] مطالعه و بررسی رابطه میان علائم واستفاده از آنها

مترادف و متضاد

واقع بین (اسم)
pragmatics, realist

کاربست (اسم)
pragmatics

فلسفه واقع بینی واقعیت گرایی (اسم)
pragmatism, pragmatics

جملات نمونه

1. Yet pragmatics tends only to examine how meaning develops at a given point.
[ترجمه ترگمان]با این حال گرایی تنها به بررسی این مساله تمایل دارد که چگونه در یک نقطه مشخص، معنا گسترش می یابد
[ترجمه گوگل]با این حال، پراگماتیک تمایل دارد تنها به بررسی اینکه چگونه معنا در یک نقطه مشخص رشد می کند

2. This involves information about syntax, semantics, discourse structure, pragmatics and knowledge of the world.
[ترجمه ترگمان]این شامل اطلاعات درباره نحو، معناشناسی، ساختار گفتمان، عملگرایی و دانش جهان است
[ترجمه گوگل]این شامل اطلاعات در مورد نحو، معناشناسی، ساختار گفتمان، عملگرایی و دانش جهان است

3. So the notion that pragmatics might be the study of aspects of meaning not covered in semantics certainly has some cogency.
[ترجمه ترگمان]بنابراین این تصور که علم گرایی ممکن است مطالعه جنبه هایی از معنا باشد که در علم معنا پوشش داده نمی شود قطعا some دارد
[ترجمه گوگل]بنابراین مفهوم که ممکن است pragmatics مطالعه جنبه های معنای که در معانی معینی پوشیده نمی شود قطعا برخی از مظاهر

4. A clearer distinction is that between semantics and pragmatics.
[ترجمه ترگمان]تفاوت واضح بین معناشناسی و عملگرایی است
[ترجمه گوگل]تمایز واضح تر این است که بین معانی و عملگرایی

5. Alternatively, pragmatics and other linguistic components or levels can be allowed to interact.
[ترجمه ترگمان]همچنین عملگرایی و دیگر مولفه های زبانی می تواند تعامل داشته باشد تا با آن ها تعامل داشته باشد
[ترجمه گوگل]در عوض، می توان عملگرایان و سایر اجزای یا سطوح زبان شناختی را تعامل نمود

6. Unlike many other topics in pragmatics, implicature does not have an extended history.
[ترجمه ترگمان]برخلاف بسیاری از موضوعات در علم گرایی، implicature سابقه طولانی تری ندارد
[ترجمه گوگل]بر خلاف بسیاری از مباحث دیگر در پراگماتیک، پیامدهایی تاریخ طولانی ندارد

7. So we move from semantics to pragmatics, from virtual to actual meaning.
[ترجمه ترگمان]پس ما از معناشناسی برای عملگرایی، از مجازی به معنای واقعی حرکت می کنیم
[ترجمه گوگل]بنابراین ما از معنایی به عملگرایی، از معنای مجازی به معنای واقعی حرکت می کنیم

8. Universal Pragmatics is the base of the complex theory of Communicative Action.
[ترجمه ترگمان]Pragmatics یونیورسال مبنای نظریه پیچیده عمل Communicative است
[ترجمه گوگل]پراگماتیک جهانی، پایه ای از نظریه پیچیده اکشن ارتباطی است

9. After the discussion about the interrelatedness between pragmatics and cognitive linguistics, psycholinguistics and cog. . .
[ترجمه ترگمان]پس از بحث در مورد ارتباط بین عملگرایی و زبان شناسی شناختی، psycholinguistics و cog
[ترجمه گوگل]پس از بحث درباره رابطه بین پراگماتیک و زبان شناسی شناختی، روان شناسی و دگرگونی

10. What essentially distinguishes semantics and pragmatics is whether in the study of meaning, the context of use is considered.
[ترجمه ترگمان]چیزی که اساسا معنا شناسی و عملگرایی را متمایز می کند این است که در مطالعه معنا، مفهوم استفاده در نظر گرفته می شود
[ترجمه گوگل]آنچه که اساسا معانی و پراگماتیک را متمایز می کند این است که آیا در مطالعه معنا، زمینه استفاده در نظر گرفته شده است

11. Deixis is an important content of pragmatics.
[ترجمه ترگمان]علم گرایی محتوای مهمی از عملگرایی است
[ترجمه گوگل]Deixis محتوای مهمی از پراگماتیک است

12. In light of relevant pragmatics principles, we can see that the core interpersonal functions of hao is to reclaim speakership, seek agreements, and so on.
[ترجمه ترگمان]با توجه به اصول علم گرایی مرتبط، ما می توانیم ببینیم که عملکردهای درون فردی اصلی hao، اصلاح سخنگویی، جستجوی توافقنامه ها، و غیره است
[ترجمه گوگل]با توجه به اصول حقوق بنیادی مربوطه، می توانیم ببینیم که توابع اصلی بین فردی hao برای بازگرداندن سخنرانی، توافق نامه و غیره هستند

13. The study was published in the Journal of Pragmatics.
[ترجمه ترگمان]این مطالعه در ژورنال of منتشر شد
[ترجمه گوگل]این مطالعه در مجله Pragmatics منتشر شد

14. You should take sociolinguistics, pragmatics, syntax, semantics and business English in this semester.
[ترجمه ترگمان]در این ترم باید sociolinguistics، عملگرایی، نحو شناسی و زبان انگلیسی را در نظر بگیرید
[ترجمه گوگل]شما در این ترم باید زبان شناسی اجتماعی، پراگماتیک، نحو، معناشناسی و انگلیسی را کسب کنید

15. A few theoretical analysis of pragmatics was actually accomplished with certain assumption.
[ترجمه ترگمان]در واقع چند آنالیز نظری از علم گرایی با فرض مشخص انجام شد
[ترجمه گوگل]چند تحلیل نظری از عملگرا با فرض خاصی انجام شد

پیشنهاد کاربران

pragmatics ( زبان‏شناسی )
واژه مصوب: کاربردشناسی
تعریف: شاخه‏ای از معناشناسی که به مطالعۀ معنای جمله در بافت می‏پردازد


کلمات دیگر: