کلمه جو
صفحه اصلی

pins


کامپیوتر : اتصالات فلزى کوچک روى یکdip الکترونیک : خار لامپ

انگلیسی به فارسی

پین ها، سنجاق، میخ، گیره، پایه سنجاقی، میخچه، میله برامدگی، میله بازی بولینگ، میخ کوچک ساعت، دستگیره در، گیره سر، گیره کاغذ، گیره لباس، میلهچوبی، متصل کردن، سنجاقزدن به، باسنجاق محکم کردن، متصل کردن به، گیر افتادن


دیکشنری تخصصی

[کامپیوتر] اتصالات فلزی کوچک روی یک DIP

جملات نمونه

1. on pins and needles
در کمال نگرانی،کاملا دلواپس،بی تاب

2. he was on pins and needles until he got the result of his test
تا هنگام دریافت نتیجه ی امتحان خود در نگرانی بسیار به سر برد.

3. a cushion stuck with pins
بالشتکی که به آن سنجاق فرو کرده اند

4. they were fastened together by pins
با سنجاق به هم وصل شده بودند.

5. he had held together his torn sleeve with a few pins
آستین پاره ی خود را با چند سوزن ته گرد به هم وصل کرده بود.

پیشنهاد کاربران

سنجاق

پیکسل

سوزن ته گرد

سنجاق _ پیکسل


وسیله های چیده شده در بازی بولینگ

مهره های بطری شکل در بازی بولینگ

سنجاق پیکسل که سنجاق هم دارد


کلمات دیگر: