1. polar cell
یاخته ی سرالی،سلول قطبی
2. polar magnetism
جاذبه ی قطبی
3. polar rays
پرتوهای سرالی،شعاع های قطبی
4. the polar bear's white fur is a kind of adaptation
خز سفید خرس قطبی نوعی سازش با محیط است.
5. the frozen polar wastes
بیابان های بسیار سرد قطبی
6. one of the polar events of contemporary history
یکی از رویدادهای مهم تاریخ معاصر
7. the hibernal abode of polar bears
منزلگاه زمستانی خرس های قطبی
8. the two brothers hold polar religious views
آن دو برادر عقاید مذهبی متضادی دارند.
9. they were lost in icy polar wastes
آنان در بیابان های یخزده ی قطبی گم شدند.
10. The Antarctic species have few special adaptations for polar life.
[ترجمه ترگمان]گونه های قطب جنوب سازگاری های ویژه ای برای زندگی قطبی دارند
[ترجمه گوگل]گونه های قطب جنوب دارای سازگاری خاصی برای زندگی قطبی نیستند
11. As our climate warms up, the polar ice caps will begin to melt.
[ترجمه ترگمان]همانطور که آب و هوای ما گرم می شود، قله های یخی قطبی شروع به ذوب شدن می کنند
[ترجمه گوگل]وقتی آب و هوای ما گرم می شود، کلاه های یخ قطبی شروع به ذوب شدن می کنند
12. The white fur of the polar bear is a natural camouflage.
[ترجمه ترگمان]خز سفید خرس قطبی یک استتار طبیعی است
[ترجمه گوگل]خز سفید خرس قطبی، استتار طبیعی است
13. Warmth melted some of the polar ice.
[ترجمه ترگمان]گرما بخشی از یخ قطبی را ذوب کرد
[ترجمه گوگل]گرما برخی از یخ قطبی ذوب شده است
14. Ortega's cheerful landscapes are the polar opposites of Miller's dark, troubled portraits.
[ترجمه ترگمان]مناظر شاد Ortega، قطب های مخالفی از پرتره های تیره و آشفته میلر هستند
[ترجمه گوگل]منظره شاداب اورتگا مخالف های قطبی پرتره تاریک و مضحک میلر است
15. Is it sensible to think of masculine/feminine as polar opposites ?
[ترجمه ترگمان]آیا فکر کردن به جنس مذکر و مونث به عنوان قطب های مخالف منطقی است؟
[ترجمه گوگل]آیا فکر کردن به مردان / زنان به عنوان مخالف های قطبی معقول است؟
16. The ivory gull often follows polar bears to feed on the remains of seal kills.
[ترجمه ترگمان]مرغ دریایی عاج اغلب به دنبال خرس های قطبی است که از بقایای of تغذیه می کنند
[ترجمه گوگل]قورباغه عاج اغلب به دنبال خرس های قطبی برای تغذیه باقی می ماند
17. The novel deals with the polar opposites of love and hate.
[ترجمه ترگمان]این رمان با قطب های مخالف عشق و نفرت سر و کار دارد
[ترجمه گوگل]این رمان با عقاید قطبی عشق و نفرت روبرو است
18. In many ways, Brett and Bernard are polar opposites.
[ترجمه ترگمان]به هر حال، برت و برنارد opposites قطبی هستند
[ترجمه گوگل]در بسیاری از موارد، برت و برنارد مخالف قطبی هستند