کلمه جو
صفحه اصلی

pictograph


معنی : خط تصویری، نشان یا علائم تصویری، صورت نگاره
معانی دیگر : تصویر نگاشت، حرف (یا الفبای) تصویری، فرتور نگاشت، رجوع شود به: pictography

انگلیسی به فارسی

خط تصویری، نشان یا علائم تصویری، صورت نگاره


pictograph، خط تصویری، نشان یا علائم تصویری، صورت نگاره


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: pictographic (adj.), pictographically (adv.)
(1) تعریف: a pictorial sign or symbol that represents a word or idea; hieroglyph.

(2) تعریف: a diagram or chart in which pictorial symbols are used to convey information, ideas, and the like.

(3) تعریف: a record in hieroglyphic form.

• pictorial writing, pictures that are used to express ideas

دیکشنری تخصصی

[کامپیوتر] صورت نگاره، ایده نگاری 1. تصویری کخه یک نظر ( ایده ) را نمایش می دهد . نشانهای کامپیوتری (con) نوعی ایده نگار هستند . 2. نمودار میله ای که از نمادهای شکیده شده یا پشته شده به جای میله های عخودی ساده استفاده می کند . ار چه این نوع نمودار میله جذابیت بصری دارد . اما اگر درست به کار نرود ف موجب خطا می شود .

مترادف و متضاد

خط تصویری (اسم)
character, pictogram, pictograph, picture-writing

نشان یا علائم تصویری (اسم)
pictograph

صورت نگاره (اسم)
pictograph

جملات نمونه

1. hieroglyphics is a kind of pictograph
هیروگلیف نوعی فرتور نگاشت است.

2. It makes Chinese pictograph completely evolve from image to abstractness and symbolization.
[ترجمه ترگمان]این امر باعث می شود تا چینی ها به طور کامل از تصویر به abstractness و symbolization تبدیل شوند
[ترجمه گوگل]این باعث می شود که عکس های چینی به طور کامل از تصویر به انتزاع و نماد سازی تکامل یابد

3. Diagram 8 is a pictograph showing the number of cameras sold by a company over four months.
[ترجمه ترگمان]نمودار ۸ یک pictograph است که تعداد دوربین هایی که توسط شرکت در طول چهار ماه فروخته می شوند را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]دیاگرام 8 تصویری است که نشان دهنده تعداد دوربین هایی است که بیش از چهار ماه به فروش می رسد

4. The pictograph for a mountain was originally three peaks together.
[ترجمه ترگمان]The برای یک کوه در ابتدا سه قله با هم بود
[ترجمه گوگل]تصویری برای یک کوه در اصل دارای سه قله بود

5. Moreover, the pictograph characteristic of Chinese words makes the space-time idea in the mysterious figure be kept maximally.
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، مشخصه اصلی کلمات چینی این است که ایده زمان - زمان در این شکل مرموز تا حد مجاز حفظ شود
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، تصویری که مشخصه کلمات چینی است، ایده فضا-زمان را در شکل مرموز حفظ می کند حداکثر

6. Pictograph is the base of conformation of Chinese character.
[ترجمه ترگمان]pictograph اساس ترکیب شخصیت چینی است
[ترجمه گوگل]Pictograph پایهی ترکیب شخصیت چینی است

7. It was pointed out that he pictograph comprehension, historicity and pattern are the reasons that caused the beauty of its adorning.
[ترجمه ترگمان]او اشاره کرد که درک، درک و الگو، دلایلی هستند که باعث زیبایی تزیین آن می شوند
[ترجمه گوگل]به این نکته اشاره شد که درک تصویر، تاریخی بودن و الگوی تصویر، دلایلی است که سبب زیبایی طنز آن شده است

8. Generally speaking, the pictograph is the first text.
[ترجمه ترگمان]به طور کلی، pictograph اولین متن است
[ترجمه گوگل]به طور کلی، تصویر دارای اولین متن است

9. The pictograph has a very long history and has been used in many adorning designs.
[ترجمه ترگمان]pictograph دارای سابقه بسیار طولانی است و در بسیاری از طرح های تزئینی استفاده شده است
[ترجمه گوگل]این تصویر دارای تاریخ بسیار طولانی است و در بسیاری از طرح های شیک استفاده شده است

10. Dongba pictograph painting has a classical features five works of art, beautiful lines, respectively, by the form of leaves, beautiful colors, dynamic performance and features.
[ترجمه ترگمان]نقاشی pictograph pictograph دارای ویژگی های کلاسیک پنج اثر هنری، خطوط زیبای به ترتیب، با شکل برگ ها، رنگ های زیبا، عملکرد پویا و ویژگی ها است
[ترجمه گوگل]نقاشی نقاشی Dongba ویژگی های کلاسیک پنج آثار هنری، خطوط زیبا، به ترتیب، به شکل برگ، رنگ های زیبا، عملکرد پویا و ویژگی های

11. The thinking of pictograph and ideograph help form the Chinese traditional art pursuit: the mood of a literary work and vividness.
[ترجمه ترگمان]تفکر of و ideograph به شکل گیری هنر سنتی چین کمک می کند: خلق اثر ادبی و شفافیت
[ترجمه گوگل]تفکر نقاشی و ایدئوگراف کمک می کند که هنر سنتی چینی را به دنبال خلق و خوی کار ادبی و زیبایی تبدیل کند

12. Pictograph is an old writing.
[ترجمه ترگمان]pictograph یک نامه قدیمی است
[ترجمه گوگل]Pictograph نوشتن قدیمی است

13. But a language, no matter how it is implemented, seems to be a language-even for pictographs or hand gestures.
[ترجمه ترگمان]اما یک زبان، بدون توجه به نحوه پیاده سازی آن، به نظر می رسد یک زبان باشد - حتی برای ژست دهی و یا ژست دست
[ترجمه گوگل]اما یک زبان، مهم نیست که چطور اجرا شود، به نظر می رسد زبان حتی برای عکس ها و یا حرکات دست باشد

14. We can therefore now attempt to reply to the question posed earlier: from pictographs to what?
[ترجمه ترگمان]بنابراین ما اکنون می توانیم برای پاسخ به این سوال که پیش از این مطرح شده بود، اقدام کنیم: از pictographs به چه چیزی؟
[ترجمه گوگل]بنابراین می توانیم اکنون سعی کنیم به سؤالی که پیش از این از تصویر به چه چیزی مطرح شده پاسخ دهیم؟

Hieroglyphics is a kind of pictograph.

هیروگلیف نوعی صورت‌نگاره است.


پیشنهاد کاربران

pictograph ( باستان‏شناسی )
واژه مصوب: تصویرنگاشت
تعریف: نشانه ای تصویری برای بیان مفاهیم زبانی


کلمات دیگر: