کلمه جو
صفحه اصلی

probability


معنی : احتمال
معانی دیگر : شایمندی، شایمانی، گمانایی، شوایی، گمان سزایی، شایندی، هر چیز محتمل، (ریاضی) احتمال، احتمال وقوع

انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: probabilities
عبارات: in all probability
(1) تعریف: the quality, condition, or fact of being probable.
مترادف: chance, likelihood
مشابه: possibility, potential

(2) تعریف: a probable event or condition.
مترادف: likelihood
مشابه: possibility, prospect

- Snow tonight is a probability.
[ترجمه ترگمان] امشب \"اسنو\" احتمال داره
[ترجمه گوگل] امشب برف یک احتمال است

(3) تعریف: in statistics, a number expressing the degree of likelihood of an occurrence.

• likelihood, reasonability, odds; chance, prospect, outlook
the probability of something happening is how likely it is to happen, sometimes expressed as a fraction or a percentage.
the probability that something will happen is the fact that it is very likely to happen.

دیکشنری تخصصی

[حسابداری] ضریب احتمال
[کامپیوتر] احتمال
[برق و الکترونیک] احتمال
[صنعت] احتمال، شانس - عبارتست از تخمینی (بصورت کسر یا نسبت) بر اساس توزیع خاصی از داده های جمع آوری شده که بیان کننده شانس وقوع یک رویداد خاص است . دامنه احتمال از صفر (رویداد غیر ممکن) تا یک (وقوع حتمی) گسترده است . برای رسیدن به یک خروجی بایستی مجموعه ای از شرایط و علل به کار گرفته شود.
[ریاضیات] احتمالات، احتمال، ناکامل بودن اصول احتمالات
[آمار] احتمال
[آب و خاک] احتمال

مترادف و متضاد

احتمال (اسم)
supposition, possibility, likelihoood, expectancy, expectance, aptness, probability, contingency, eventuality, presumption, verisimilitude

likelihood of something happening


Synonyms: anticipation, chance, chances, conceivability, contingency, credibility, expectation, feasibility, hazard, liability, likeliness, odds, outside chance, plausibility, possibility, practicability, prayer, presumption, promise, prospect, reasonableness, shot, snowball’s chance, toss-up


Antonyms: improbability, unlikelihood


جملات نمونه

1. the probability of another cholera epidemic overshadowed our lives
احتمال شیوع مجدد و با زندگی ما را تیره کرد.

2. the probability of earthquake is high
احتمال (وقوع) زلزله زیاد است.

3. cumulative probability
(ریاضی) احتمال تجمعی،شاید فزاینده

4. theory of probability
دیدمان احتمالات

5. in all probability
به احتمال زیاد،خیلی امکان دارد (که)،بسیار شایند است (که)

6. his story lacks probability
داستان او فاقد شایمندی (احتمال) است.

7. the law of probability
قانون احتمالات

8. to reduce the probability of war
از احتمال جنگ کاستن

9. the workers did not relish the probability of a cut in their wages
کارگران از احتمال کاهش مزدشان خرسند نبودند.

10. his appointment to the job is a probability
انتصاب او به این شغل محتمل است.

11. He must calculate the probability of failure.
[ترجمه ترگمان]او باید احتمال شکست را محاسبه کند
[ترجمه گوگل]او باید احتمال شکست را محاسبه کند

12. In all probability, we shall be away for a month.
[ترجمه ترگمان]به احتمال زیاد، ما تا یک ماه دیگر از اینجا دور خواهیم بود
[ترجمه گوگل]به احتمال زیاد، ما برای یک ماه دور خواهیم بود

13. A fall in interest rates is a probability in the present economic climate.
[ترجمه ترگمان]کاهش نرخ بهره، احتمال در وضعیت فعلی اقتصادی است
[ترجمه گوگل]کاهش نرخ بهره یک احتمال در شرایط فعلی اقتصادی است

14. The probability of getting all the answers correct is about one in ten.
[ترجمه ابوالحسن] احتمال رسیدن به تمام پاسخ های درست حدود یک به ده ( یک دهم ) است.
[ترجمه ترگمان]احتمال رسیدن به تمام پاسخ های درست حدود یک یا ده است
[ترجمه گوگل]احتمال گرفتن تمام پاسخ ها درست است در حدود یک تا ده است

15. In all probability he failed to understand the consequences of his actions.
[ترجمه ترگمان]به احتمال زیاد موفق نشد عواقب اعمال خود را درک کند
[ترجمه گوگل]احتمالا او موفق به درک پیامدهای اقداماتش نشد

16. We can say with a high degree of probability that the poem was written by Shakespeare.
[ترجمه ترگمان]می توانیم با درجه بالایی از احتمال نوشته شکسپیر را بگوییم
[ترجمه گوگل]ما می توانیم با درجه بالایی از احتمال این که شعر توسط شکسپیر نوشته شده است می گویند

His story lacks probability.

داستان او فاقد گمانه (احتمال) است.


The probability of earthquake is high.

احتمال (وقوع) زلزله زیاد است.


His appointment to the job is a probability.

انتصاب او به این شغل محتمل است.


the law of probability

قانون احتمالات


اصطلاحات

in all probability

به احتمال زیاد، خیلی امکان دارد (که)


پیشنهاد کاربران

پیشامد، پیشامد [در دانش آمار ( statistics ) ]

امکان

احتمال


کلمات دیگر: