کلمه جو
صفحه اصلی

microchip


(کامپیوتر) ریز تراشه (رجوع شود به: chip)

انگلیسی به فارسی

(کامپیوتر) ریز تراشه (رجوع شود به: chip)


میکروچاپ


انگلیسی به انگلیسی

• small piece of semiconducting material containing an electronic transistor or integrated circuit (electronics, computers)
a microchip is a small piece of silicon inside a computer, on which electronic circuits are printed.

دیکشنری تخصصی

[کامپیوتر] ریز تراشه .
[برق و الکترونیک] ریز تراشه

جملات نمونه

1. A lot of microchip manufacturing companies prospered at that time.
[ترجمه ترگمان]تعداد زیادی از شرکت های تولیدی microchip در آن زمان پیشرفت کردند
[ترجمه گوگل]در آن زمان بسیاری از شرکت های تولید کننده میکروچپی موفق شدند

2. Advances in microchip technology have made these cameras smaller and cheaper and affordable to the mass market.
[ترجمه ترگمان]پیشرفت در فن آوری میکرو تراشه این دوربین ها را کوچک تر و ارزان تر و مقرون به صرفه ساخته است
[ترجمه گوگل]پیشرفت های فناوری microchip باعث شده که این دوربین ها کوچکتر و ارزان تر و مقرون به صرفه تر از بازار جهانی باشند

3. Large books can be put on a single microchip.
[ترجمه ترگمان]کتاب های بزرگی می توانند روی یک تراشه کوچک قرار داده شوند
[ترجمه گوگل]کتابهای بزرگ را می توان بر روی یک میکروچاپ قرار داد

4. In America, the microchip industry has been put in the "top ten" industries for urgent attention.
[ترجمه ترگمان]در آمریکا، صنعت میکرو تراشه در صنایع ۱۰ برتر برای توجه فوری قرار گرفته است
[ترجمه گوگل]در آمریکا، صنعت میکرو تراشه برای توجه فوری به صنایع 'ده' معرفی شده است

5. It's a microchip which, when inserted into some part of the chair, will act like an electronic identity tag.
[ترجمه ترگمان]این یک میکرو تراشه است که هنگام ورود به بخشی از صندلی مانند یک برچسب هویت الکترونیکی عمل می کند
[ترجمه گوگل]این یک میکروچاپ است که هنگام قرار دادن در برخی قسمتهای صندلی مانند یک برچسب هویت الکترونیکی عمل میکند

6. As one microchip usually replaces many mechanical parts, the amount of labour needed in assembly is reduced.
[ترجمه ترگمان]از آنجا که یک تراشه پوست معمولا جایگزین بسیاری از قطعات مکانیکی می شود، مقدار نیروی کار مورد نیاز در مونتاژ کاهش می یابد
[ترجمه گوگل]به عنوان یک میکروچیپ معمولا جایگزین بسیاری از قطعات مکانیکی است، مقدار کار مورد نیاز در مونتاژ کاهش می یابد

7. The microchip has extended his idea of justification by faith alone.
[ترجمه ترگمان]این تراشه ایده خود را از توجیه ایمان به تنهایی تمدید کرده است
[ترجمه گوگل]این میکرو تراشه ایده ی توجیه را تنها با ایمان گسترش داده است

8. In microchip territory, silicon has always been king because it remains so cheap and easy to use.
[ترجمه ترگمان]در حوزه میکرو تراشه، سیلیکون همواره به عنوان پادشاه بوده است زیرا استفاده از آن بسیار ارزان و آسان است
[ترجمه گوگل]در قلمرو میکرو تراشه، سیلیسیم همواره پادشاه بوده است، زیرا همچنان ارزان و آسان است

9. Would a certain microchip company survive for twenty years to meet its semiannual interest payments?
[ترجمه ترگمان]آیا یک شرکت ریز تراشه به مدت بیست سال دوام خواهد آورد تا با پرداخت بهره semiannual خود مواجه شود؟
[ترجمه گوگل]آیا یک شرکت میکروچیپ مشخصی برای بیست سال به طول انجامید تا بتواند پرداخت سود خود را در نیمه سالیانه انجام دهد؟

10. The two are linked via a microchip.
[ترجمه ترگمان]این دو از طریق یک میکرو تراشه به هم متصل می شوند
[ترجمه گوگل]این دو از طریق یک میکروچاپ پیوند دارند

11. A microchip in a couch will sense the presence of a sitter and turn the heat up in the room.
[ترجمه ترگمان]یک تراشه کوچک در یک مبل حضور یک پرستار را احساس خواهد کرد و گرمای اتاق را روشن خواهد کرد
[ترجمه گوگل]یک میکروچاپ در یک نیمکت، حضور یک نگهبان را حس می کند و گرما را در اتاق روشن می کند

12. The silicon microchip and integrated circuit followed similar if shorter processes from invention to commercial realization.
[ترجمه ترگمان]تراشه سیلیکونی و مدار مجتمع به دنبال فرایندهای کوتاه تر از اختراع به درک تجاری هستند
[ترجمه گوگل]میکروچاپ سیلیکون و مدار یکپارچه فرآیند های کوتاهتر از اختراع را تا تجدید تجاری دنبال می کنند

13. The microchip (Sentence dictionary), in the time of a single generation.
[ترجمه ترگمان]میکرو تراشه (فرهنگ لغت میانی)، در زمان یک نسل واحد
[ترجمه گوگل]میکروچاپ (حکم فرهنگ لغت)، در زمان نسل یک

14. The average microchip is about the size of a grain of rice.
[ترجمه ترگمان]متوسط تراشه حاوی اندازه یک دانه برنج است
[ترجمه گوگل]میانگین میکروچیپ در مورد اندازه یک دانه از برنج است

15. A former chief executive of microchip company Advanced Micro Devices has been linked to an alleged insider trading ring at hedge fund Galleon Group.
[ترجمه ترگمان]یک مدیر اجرایی سابق شرکت تراشه میکرو تراشه، به یک حلقه تجاری داخلی ادعا شده در گروه گالیون دارایی متصل شده است
[ترجمه گوگل]یک مدیر سابق شرکت Microchip Advanced Micro Devices با یک حلقه معامله داخلی در صندوق بیمه Galleon Group مرتبط شده است

پیشنهاد کاربران

A very small piece of SILICON containing a set of electronic parts which is used in computers and other machines

۱ - ریزتراشه

۲ - قرار دادن ریز تراشه حاوی اطلاعاتی روی آن زیر پوست حیوانات جهت تعیین هویت در مواقع لزوم ( به عنوان مثال برگرداندن ان ها به صاحبانشان در موقع گم شدن )





microchip ( رایانه و فنّاوری اطلاعات )
واژه مصوب: ریزتراشه
تعریف: تراشه‏ای در مقیاس میکروسکوپی


کلمات دیگر: